msom > Recent Status Updates

بانو آزیتا خیری قرارنیست لاقل من یکی رو ناامید کنه ایشون همچنان زیبا خلق میکنن

یک مشت خزعبلات لوس و آبکی

"یک نکته از همه روشن تر است
داراها داراتر می شوند و ندارها__بچه دارتر.
درهمین زمان،
دراین میان_"
زرق و برق و درخشش عنوان این کتاب گویا از محتوا و تاثیر این کتاب برای من فراتر بود، شخصیت ها چندان برای من عمقی نداشتند،شیوه روایت و زاویه دید نیک جالب و روان بود ولی ابهام روایت و داستان بیشتر،پس گفتار انتهای کتاب شفاف وجامع بود اما در نهایت برای من بیش از یک اثر خوب بالاتر نبودوداستان چیزی جز یک گور عشاق برای بیوکنن ها..

"یک نکته از همه روشن تر است
داراها داراتر می شوند و ندارها__بچه دارتر.
درهمین زمان،
در این میان__"

کل مجموعه یک شکست کامل بود،نقصها همچنان ادامه داشت...خب حالا احساس آرامش میکنم که آخرین کتاب این مجموعه هم تردیدم رو به قطعیت رسوند.

گویا موقع خوندن اثار کریستی باید به حس ششم خانم اولیور تکیه کنم..

-هیچ چیز مانند اراده به پرواز، پریدن را آسان نمی کند.

زیبا بود اما برای من تنها درقالب جملات صرفا زیبای طولانی و اغراق آمیز نه خط داستانی متاثر و مجذوب کننده.

خوشحالم که خوندن این مجموعه رو به تعویق ننداختم و یکی از قشنگترین مجموعه هارو شروع کردم...فانتزیی که تاروپود آشنای دنیاش جزو زیباترین و جذابترین بخش این مجموعه محسوب میشه، جلد اول شروع خوبی داشت و جلد دوم هم از جذابیتش کاسته نشد و به قوی ترین وجه ممکن جلو رفت و البته که من رو برای جلد نهایی مشتاق کرد...

پدر گفت: دنبال چه می گردی؟
گفت: دنبال خودم.

نهایت لذت رو میشد از این قلم و داستان برد...ومن نهایت لذت رو بردم.

بخش شیرینی از دوران کودکی من همیشه در این شهر باقی میمونه...

زیاده گویی بسیار بود، روایت ها کش اومده بود و هیجان داستان به قدر کافی به خواننده تزریق نمیشد..شخصیت ها سطحی و عمق لازمه رو نداشتند بیان داستان وسرگذشت تمامی شخصیت های فرعی و اصلی تنها مانعی برای لذت بردن از خط اصلی داستان بود، درحین خوانش هیچ حس همدردی با شخصیت ها نداشتم..امی که هدایتگر وراه نجات بود چیزی جز یک بار ومعما نبود
کمتر از ۳

خوندنش مثل دیدن یک درامای آبکی بود ولی درعین حال فان و خوش خوان ،
فکر میکنم این کتاب میتونست پایانی برای این مجموعه باشه ولی مایه سرور منه که ادامه پیدا کرده...

-من به فارسی خندیدم.او هم به فارسی خندید.
متوجه نشدم خنده و گریه هم محدود به قواعد زبانهاست؟

-چرا از بچگی گم کردن را قبل از پیدا کردن یادمان دادند؟ شاید برای همین است که هر روز، تکه به تکه، چیزهایی از زندگی مان گم می کنیم که دیگر هیچ وقت پیدا نمی شوند.

-زندگی آدم ها همه اش دست خودشان نیست شبانه. تو فقط می توانی سهم خودت را درست زندگی کنی. بقیه اش دست دیگران است.

آن کسی را که تو می جویی کی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را بس کن او یار دگر دارد

برای شروع این کتاب باحال بسیار خوش سراغش برید و قرصهای شادی بخشتون رو فراموش نکنید تا مثل من درگیر یه شکنجه اعصابی نشید..