Atefeh > Recent Status Updates

Showing 1-12 of 12
Atefeh
Atefeh is on page 129 of 216 of پیرمرد و دریا
پیرمرد همیشه دریا را موجودی زن مانند و همچون چیزی می‌پنداشت که نعمت های بزرگ به انسان بخشیده یا از انسان دریغ داشته است و اگر خشونت و گناهی از آن سرزده بدان سبب است که چاره‌ی دیگری نداشته است.
13 hours, 46 min ago Add a comment
پیرمرد و دریا

Atefeh
Atefeh is starting یادداشت‌های زیرزمینی
خوشحالم که بعد از مدت ها انتظار بالاخره دارم میخونمش🫠✨
Nov 04, 2025 12:37PM Add a comment
یادداشت‌های زیرزمینی

Atefeh
Atefeh is on page 37 of 96 of نازنین
آخ که آدمیزاد چقدر خوب متوجه پستی و دنائت میشود! اما واقعا کارم پست‌ فطرتی بود؟ آدم را در چنین شرایطی چه طور می‌توان قضاوت کرد؟ مگر من همان وقت هم دوستش نداشتم؟!
Oct 01, 2025 02:02PM 3 comments
نازنین

Atefeh
Atefeh is on page 77 of 109 of شب‌های روشن
دست تو یخ کرده و مال من سوزان است. وای ناستانکا، تو مگر کوری که نمیبینی؟
Sep 24, 2025 02:19PM Add a comment
شب‌های روشن

Atefeh
Atefeh is on page 14 of 109 of شب‌های روشن
پاییز زیبا همراه با کتابی که خیلی دوست داشتم بخونمش🥲❤️
Sep 23, 2025 03:09AM 3 comments
شب‌های روشن

Atefeh
Atefeh is on page 80 of 135 of سعادت زناشویی
من نمی‌توانم به کسی خشم بگیرم. برای من خطای نابخشودنی وجود ندارد. خطاهای دیگران همه یا ترحم‌انگیز است یا تفریح‌آمیز. مهم این است که “ خوبی “ در مصاف با “ بهتری “ شکست میخورد.
Aug 21, 2025 02:16PM Add a comment
سعادت زناشویی

Atefeh
Atefeh is on page 103 of 528 of سیرک شبانه
در این سیرک، چیزهای خیلی زیادی هست که می‌درخشد، از شعله‌ها گرفته تا فانوس‌ها و ستارگان. عبارت "حقه نور" را برای توصیف مناظر داخل سیرک رویاها انقدر شنیده‌ام که گاهی گمان می‌کنم کل این سیرک خود شعبه‌ی پیچیده‌ای از روشنایی است.
Jun 07, 2025 02:11PM Add a comment
سیرک شبانه

Atefeh
Atefeh is on page 372 of 656 of جز از کل
عادت داشت نوک خودکار را بین لب‌هایش بگیرد. یک روز جامدادی‌اش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم. می‌دانم صورت خوشی ندارد ولی عصر خودمانی‌یی بود، فقط من و خودکارها. وقتی بابا امد خانه ازم پرسید چرا لب‌هایم آبی شده. می‌خواستم بگویم برای این‌که او آبی می‌نویسد. همیشه آبی.
May 11, 2025 02:23PM Add a comment
جز از کل

Atefeh
Atefeh is on page 65 of 656 of جز از کل
" کتاب ها وارد گوشت و خونم شده بودند. طنز ماجرا این بود که از بس در کتابخانه می‌لولیدم آنها فکر میکردند این منم که آدم نیستم. "
Apr 23, 2025 12:55PM Add a comment
جز از کل

Follow Atefeh's updates via RSS