Marjan > Recent Status Updates

ناراحتم از اينكه كه كم كم دارم به اخراش نزديك ميشم

چقدر يه كتاب ميتونه خوب شروع شه

فلسفه، عقل، دين جايي كه جواب همه ي سوال ها رو "كتاب مقدس" بايد بده، اين مساله تا اينجا، خوندن ادامه ي كتاب رو به عقب ميندازه.

تا اينجا احساس كردم توي مدرسه سر كلاس تاريخ نشستم و مجبورم شنيدن يه سري دروغ رو تحمل كنم

توى آلمان كاتوليكايي هستن كه چاك دهنشونو جِر ميدن از بس ميگن ( كمونيستا از مسكو دستور ميگيرن ) كسي نيست بگه خودتون از كجا دستور ميگيرين ؟ از رم !

هميشه بينوايان جز اولين كتابهايي بود كه بهم پيشنهاد شده، اما متاسفانه اونقدر كه بايد منو هيچوقت نگرفت الانم اگه ادامه ميدم بخاطر صداي خوب راوي داستانه، يجاهايش فكر ميكنم بيخود پيش ميره كه داستان طولاني شه، در كل نميشه گفت كتاب بديه شايدم زود باشه فعلاً براي نظر دادن اما فكر ميكنم اونقدر كه ميگن عالي نيست يعني براي من نبود

آدم وقتي عاشق ميشود، احمق ميشود. وحشت داشتم كه از دستم برود. خيال ميكردم كه دارم او را درحال تغيير ميبينم حالا نميدانم آيا واقعاً داشت تغيير ميكرد يا نه، ولي من بيش از اين نميتوانستم آن دودلي را تحمل كنم. به طرف آخر كار دويدم درست همانطور كه يك ترسو به طرف دشمن ميدود و بعد مدالي هم ميگيرد. من ميخواستم مرگ را از سر بگذرانم .

تا صفحه ي ٥٠ اصلاً نفهميدم چطوري پيش رفت اما از پنجاه به بعد، بعد هر صغحه ميگفتم واي خدا چقد اين خوبه :)) ميريم كه داشته باشيم ادامه ش رو

خسته كننده س، خيلي كند پيش ميره

اون ها دلشون میخواد فکر کنن که تو سراسر زندگیت هربار که با مردی رو به رو میشی بالا میاری. شوخی هم نمیکنم. البته، چرندیات تحویلشون بده. اما هیچوقت راستشو نگو. اگه بهشون گفتی که در گذشته با مرد خوشگلی اشنا بودی بلافاصله باید اضافه کنی که خوشگلیش دلتو زده. و اگه به اونها گفتی که با مرد شوخی آشنا بودی باید بگی که طرف حقه باز یا ادم حسابگری بوده. اگه نگی وقتی و بی وقت اون بیچاره رو توی سرت میزنن.