Ali Momeni > Recent Status Updates

چه عجیب که همه‌مان روزی می‌میریم، مگر نه؟ همه‌مان، حتی شمایی که نشسته‌اید پای حرف‌هایم. در این باره شکی نیست. هر قدر هم خودت را سؤال‌پیچ کنی فایده ندارد چون پاسخش یکسان است. درباره پدرت مادرت، سگت، گربه‌ات، دخترت، پسرت، گنجشک، بلبل، همسرت، پاسخش همیشه یکسان است: بله، بله، بله. فقط دو پرسش بی‌پاسخ داریم: کی و چگونه؟

جوری جیغ می‌کشید انگار آدم برای جیغ‌هایی که در طول عمرش می‌کشد هیچ محدودیتی ندارد؛ انگار هر جیغ اندازه یک میلیون واژه نمی‌ارزد.

اینكه كسانی در كشورهاى ثروتمند بیش از همتایانشان در كشورهای تنگدست صدهابار كارآمدترند صرفا، يا حتا عمدتا، به علت باهوش‌تر بـودن و دانش آموخته‌تر بودنشان نيست، آنان كارآمدتر هستند چون در اقتصادهايى می‌زیند كه فناوری‌هاى بهتر، بنگاه‌های سازمان‌یافته‌تر، نهادهاى بهتر و زيرساخت‌هاى فیزیکی بهتری دارند یعنی همه چیزهایی كه تا حد زیادی حاصل گام‌های جمعی‌ای است که طى نسل‌ها برداشته شده است.

رداى ايدئولوژيك اقتصاددانان بازار آزاد تظاهر بر اين است که سياست‌شان واقعا سیاسی نیست، بلكه حقيقتى اقتصادى است مبتنی بر بی‌طرفی، حال آنكه سياست ديگران به راستى سياسى است. باوجود اين، انگیزه اقتصاددانان بازار آزاد به همان اندازه سياسى است که انگیزه‌ی مخالفانشان.

دوستان کسی از کاربر «احمد شربیانی» خبر داره؟ اکانتشون رو پیدا نمی‌کنم. مثل اینکه حذف شده.
چند وقت پیش هم شنیده بودم فوت شدن. آیا حقیقت داره؟

چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی.

هر قدر عقاید کسی احمقانه‌تر باشد کمتر باید با او مخالفت کرد.

+چه منظره‌ی غم‌انگیزی است تماشای مردمی که منتظرند خدا همه‌ی کارها را درست کند.
.‌‌‌..
-اگر خدا همه‌ی کارها را درست کرد، چه؟
+این‌قدرها هم دوستمان ندارد...

بدیو: لنین در همه‌ی خطوط به مارکسیسم خیانت کرد. [...] لنین حتا بر خلاف مارکسیسم است.

رنج افسردگی شدید برای کسانی که به آن مبتلا نیستند کاملا تصورناپذیر است.

آنها [اندیشمندان عصر روشنگری و به خصوص اقتصاددانان فیزیوکرات] با تعمیم دادن اندیشه‌ی قانون طبیعی به قلمرو اقتصادی-که خود اشتباهی اجتناب‌ناپذیر اما اساسی است- از اقتصاد یک بخش غیرمذهبی و خارج از اختیار بشر می‌سازند. انعطاف‌ناپذیری قوانینی که خواب تغییر آن‌ها را هم نمی‌توان دید، ناگزیر فکر اطاعت را ایجاد می‌کند. اقتصاد جز لایتجزای طبیعت می‌شود و در اقتصاد هم نمی‌توان بر طبیعت حاکم بود مگر با اطاعت از قوانین طبیعت

روشنفکر کسی است که در آنچه به او مربوط نیست دخالت می‌کند و مدعی است به نام برداشتی جامع از انسان و جامعه، به مجموعه حقایق اکتسابی و رفتارهایی که از آنها الهام می‌گیرند معترض است.

او [روشنفکر] صلاحیت خود را از مهارت حرفه‌ای‌اش نمی‌گیرد. مهارت حرفه‌ای برای او فقط یک پایگاه اجتماعی است که او برای اینکه سخنانش را بشنوند به آن احتیاج دارد. یا بهتر بگوییم شغل و مقام بالای روشنفکر جایگاهی در جامعه به او می‌بخشد که بنابر معیارهای پذیرفته شده جوامع به او اجازه دادرسی می‌دهند. اما خود او به هیچ وجه نمی‌خواهد که از این جایگاه قضاوت کند: دقیقا می‌خواهد که در ورای تخصص‌اش حرف خود را بزند.

روشنفکر خود را مسئول می‌شمارد: نه به دلیل دانش، ایمان یا عقیده، و نه به سبب لیاقت خاص، بلکه به تبع اراده

پیش از آن‌که انسان دریابد احساسش او را به کجا خواهد برد، با همه، با هرکس در مورد معشوقش حرف می‌زند.اما ناگهان، آن را متوقف می‌کند.آن‌گاه، یخ دیگر نازک و لغزنده شده است. متوجه می‌شود هر کلمه ممکن است عشقش را فاش کند.

"شاید عشق بزرگترین نوع بندگی باشد و برای رهایی از قید آن آدم باید خرابکار شود و علیه استبدادش بجنگد"

"وقتی چشم ما به آن‌هایی می‌افتد که فاقد ضروریات اولیه‌اند فورا هم‌دردی نشان می‌دهیم و عصبانی می‌شویم که چرا آن‌ها به اندازه‌ی کافی ندارند، اما برای لحظه‌ای به خود اجازه نمی‌دهیم فکر کنیم محرومیت آن‌ها محصول همان روندی است که منجر به ناز و نعمت ما شده است.
.
.
.
آدم‌ها ساده‌تر از آن‌چه فکر می‌کنی خود را متقاعد می‌کنند که قاعده‌ی امور-به ویژه وقتی به نفع‌شان است-منطقی،طبیعی و عادلانه است."

"اقتصاد خیلی مهم‌تر از آن است که آن را به اقتصاددان‌ها بسپاریم"
احسنت

هرچه زندگی پوچ‌تر باشد تحمل‌پذیری مرگ کمتر است

ساکن تهرانم.چند تا کتاب دارم که به قیمت توافقی منصفانه میخوام بفروشم.کتاب‌ها سالم و در حد نو هستن.لطفا حتی اگه قصد خرید ندارید لایک کنید تا بقیه ببینن.اگرم گروه خرید و فروش کتاب سراغ دارید ممنون میشم معرفی کنید
عامه پسند چارلز بوکسفکی ترجمه پیمان خاکسار
هالیوود چارلز بوکفسکی ترجمه پیمان خاکسار
اداره پست چارلز بوکسفکی
حکایت دولت و فرزانگی ترجمه گیتی خوشدل

ابن قیم می‌فرماید:نشانه‌های دیگر عشق، میل دیدار هر روزه‌ی عاشق از معشوق است؛ که با این دیدارها اندوهش برطرف شود و با جدایی بلافاصله اندوهش برمی‌گردد

"زیبا...زیبایی...این کلمه‌ای است که نگفته‌ای را به گردن‌ات نمی‌گذارد انگار.راحت‌ات می‌کند از توضیح پیچیدگی"