Eärendilen > Recent Status Updates

So far...appealing.

اینم میمونه تو تا ابد ناخونده‌ها، چون کات کردم و کتاب اون بودم؛ مثل دنیای سوفی.

نظر من یکی رو که داره تغییر میده بابت بعضی موضوعات؛
مثلا روش مقابله با hate speech.

تا اینجای کتاب جستار "گیس‌بریده" محبوب من بود. و حس کردم دقیقا میدونه داره چه چیزی رو توصیف میکنه، میدونه از چه وقایعی صحبت میکنه، میتونه ریشه‌ی این فاجعه رو شرح بده.

Oooh i love OCD characters, so fun to read about, too frustrating to be one.

که البته نسخه‌‌ی من ۱۶۰ صفحه‌س.

وای من خواب مشابهشو چند بار دیدم😂 سم، سم!!

میدونم داستانت قشنگه، میدونم
Eternal sunshine of a spotless mind
از اینجا اومده
ولی انگار الان که move on کردم (خیلی دشوار هم نبود حالا که میبینم) دلم نمی‌خواد بخونمت.

البته اینی که من میخونم ترجمه پرویز داریوش و به نسبت قدیمیه و به نظر خیلی مترجم dedicatedای میاد.

یعنی ترجمه‌ی عسگری پاشائی نباید وجود داشته باشه؟ چرا دیگه نمیذارین من کتاب اضافه کنم؟

من یه ۳۴ صفحه اضافه دارم که خیره ایشالا.

واقعا این سناریوها و اتمسفر سنسشوال داره حوصله منو سر میبره،
اصلا کهیر میزنم یه بار دیگه بشنوم یه چیز خیلی سرخی رو یه چیز خیلی سفیدی بوده که یه چیز خیلی سیاهیم اون دور و بر قاطی داستان شده. چه‌قدر دیگه بیسیک.
هی همه‌چیز voluptuous، هی چیز رندوم succulent؛ آروم بگیر دیگه. (حالا خودمونیم مثلا پاراگراف داره که به جز گرامرش و vocab خیلی محدود هیچی نمیفهمم از معنیش. در bordem و نارضایتیم بی‌تاثیر نبوده.)

Well..
So far so good

باید بگم، بعضی از جستارها و عکساش واقعا به دلم نشسته.
"آه پدر، پدر، من دارم میمیرم!"

آدم سنتیمنتال قشنگیه، ولی بعضا داره میبافه که یه معنا و نکته‌ی جدیدی از عکس دربیاره. ضرورت نداره واقعا.

چه‌قدر
تمیزه.

چه‌قدر رو اعصابه
با کانسنت تمام اسیرشم.

طهرون نیست که تگزاسه:/

این آقای نویسنده حالش شبیه هفته‌ی‌ پیش منه انگار،
مسته و ۴۰درجه تب داره.

I mean...whats even original about this story?