Farjaneh_’s Reviews > فرانکنشتاین > Status Update
Farjaneh_
is on page 180 of 324
هیولای فرانکشتاین به عنوان ذهنی خالی از آموزش و... زیادی ادبی و خوش صحبت و بلد نیست؟ یک سری جزئیاتش خوبه مثلا گفت طرف دوتا اسم داشت آگاتا یا خواهر؛ تا بگه هیولا نسبت بلد نبوده؛ اما صدای هیولا، ویکتور و... فرق خاصی با هم ندارن، هیولا یک عالمه به جزئیاتی اشاره میکنه که باید از ادراکش خارج باشه
حالا جدای از این، صوتی خوبی داره :))
— Mar 06, 2025 12:57AM
حالا جدای از این، صوتی خوبی داره :))
9 likes · Like flag
Farjaneh_’s Previous Updates
Farjaneh_
is on page 130 of 324
این روزها کمتر میخونم، اگر برسم هم بیشتر میشنوم،
این روزها کتاب ۳۰۰، ۴۰۰ صفحهای برام شده غول،
خدایا اسلامپ رو از ذهنمون دور کن :')
کمک من برگردیم به سرزمین عجایب ☆☆☆
— Mar 05, 2025 08:25AM
این روزها کتاب ۳۰۰، ۴۰۰ صفحهای برام شده غول،
خدایا اسلامپ رو از ذهنمون دور کن :')
کمک من برگردیم به سرزمین عجایب ☆☆☆
Farjaneh_
is on page 127 of 324
ادبیاتش؟ زیبایی! ☆☆☆
ترجمه؟ عالی!
داستان؟ خوب ولی کند.
— Feb 10, 2025 07:43PM
ترجمه؟ عالی!
داستان؟ خوب ولی کند.
Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)
date
newest »
newest »
message 1:
by
ع. ر. افّلا
(new)
-
rated it 5 stars
Mar 06, 2025 02:41AM
یه عقیدهای افلاطون داشت، اینکه روح ما آدمها حقیقت رو توی یه عالم ایدهآل (عالم مثل) یاد میگیره، و وقتی وارد جسم میشه، وقتی کمکم آموزش میبینه، درواقع داره اون حقایق رو به یاد میاره، و چیزی بهش اضافه نشده. هیولای فرانکشتاین تا حدودی چنین منطقی داره، و درواقع حرکاتی که بلدی و عملکرد ذهنش تاحدودی مدیون آدماییه که تکههای اجسادشون باعث شدن اون به وجود بیاد. بهعلاوه یه دورهای از دکتر دور میفته و بعدا برمیگرده، توی اون دوران کلی تجربه کسب کرده.
reply
|
flag
ممنون برای توضیحتون، نکتهی جالبی رو گفتید که نمیدونستم اما باز هم فکر میکنم میشد ظریفتر به روزهای ابتدای حیات هیولا و رفتارهای آیندش اشاره کرد. مثلا هیولا آتش رو امتحان میکنه و متوجه نورش در شب، گرمای خوبش و سوختگی بد پوستش موقع تماس باهاش میشه. متوجه میشه که گوشت رو خوش طعم و مزهی توت رو خراب میکنه. اما در پیدا کردن غذاهای گیاهی مثل انسان عادی عمل میکنه، توت و دانهی بلوط و ریشهی گیاه و... میخوره. تصور منه، شاید غلط باشه اما فکر میکنم مثل کودکی که در ابتدا هر چیزی رو توی دهانش میزاره (البته بخشیش برای شناخته) آدمی که یکهو ادراک پیدا کرده هم در ابتدا نباید فرق زیادی بین توت و برگ و... بزاره. نمیدونم منظورم رو تونستم برسونم یا نه. باید تجربهای باشه تا فرد به یاد بیاره، هیولا زیادی انگار میدونه، زیادی عمیقه، زیادی ادبی حرف میزنه، خطای دستوری نداره، خطای استفادهی کلمه نداره، حتی سادهتر از بقیه هم حرف نمیزنه. مگر نه که هیولا تا حدودی باید شبیه یک بچهی ۲تا۵ سالهی غول پیکر باشه؟ یا حداقل کمی بزرگتر به واسطهی تجربههاش. هیولای کتاب هم تراز آدمهای عادی یا حتی بالاتره فقط محبت ندیده.

