Mansoor’s Reviews > زندگی، آثار و افکار حکیم ایرانی ابن سینا > Status Update

Mansoor
Mansoor is starting
ابن سینا نوح بن منصور سامانی را از بیماری که بدان گرفتار شده بود شفا داد

برخی نوشته‌اند که هنگام توقف وی در گرگان چون خواهرزاده‌ی قابوس بن وشمگیر بیمار شد و همه از شفا دادن او درماندند ابن سینا را به بالین او بردند و وی تشخیص مالیخولیای عشق داد و به تدابیر روانشناسی او را شفا داد

در گرگان ابومحمد شیرازی خانه‌ای برای وی خریده و وی در آن تدریس کرده است و در ضمن طبابت می‌کرده
Mar 12, 2025 02:29AM
زندگی، آثار و افکار حکیم ایرانی ابن سینا

3 likes ·  flag

Mansoor’s Previous Updates

Mansoor
Mansoor is starting
از آنچه درباره‌ی ابن سینا به ما رسیده چنین برمی‌آید که وی مردی زیبا و خوش‌اندام بوده، چنان‌که در جوانی که در بخارا بوده طرف توجه مردم بوده و مردم به تماشای او می‌ایستاده‌اند
Mar 20, 2025 01:18PM
زندگی، آثار و افکار حکیم ایرانی ابن سینا


Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)

dateUp arrow    newest »

message 1: by Mansoor (last edited Mar 18, 2025 01:07PM) (new) - rated it 1 star

Mansoor چون مجدالدوله پسر فخرالدوله‌ی دیلمی از پادشاهان آل بویه به مالیخولیا گرفتار شده بود ابن سینا او را معالجه کرد (نظامی عروضی) و چون شمس‌الدوله پسر دیگر فخرالدوله به قولنج مبتلا شده بود ابن سینا چهل شبانه‌روز در بالین او ماند و او را شفا داد
شمس‌الدوله ابن سینا را عزل کرد و چون دوباره گرفتار قولنج شد و ابن سینا او را شفا داد از گذشته پوزش خواست و بار دیگر وی را وزیری داد


Mansoor با همه‌ی مشاغل بسیار که از طبابت و وزارت و درس و بحث و سفر داشته است همواره تألیف کرده و اینک چهارصد و پنجاه و شش کتاب و رساله به نام او منسوب است


Mansoor رسیدن به این نتیجه که تا چه اندازه نتایج مشهودات شخصی خود را در پزشکی وارد کرده است خود موضوع مطالعات مفصلی است


Mansoor داستان شفادادن خواهرزاده‌ی قابوس را نظامی عروضی در چهار مقاله آورده است. قزوینی درباره‌ی این حکایت متذکر شده است که ابن سینا خود در قانون این نوع معالجه و تشخیص عشق را در بیماران ذکر کرده است. مولانا در دفتر اول مثنوی (داستان پادشاه و کنیزک) همین داستان را به شکل دیگر سروده


Mansoor اسفزاری در کتاب روضات الجنات می‌گوید: در کتاب مجمع النوادر خوانده‌ام که چون ابوعلی سینا به سرحد جرجان رسید دید که میتی را دفن می‌کنند. به سر قبر حاضر شد. چون میت را در لحد نهادند شیخ گفت این شخص نمرده است، او را در گور مکنید. مردم گفتند این چه سخن است که می‌گویی؟ گفت او را در موضع خالی به من بسپارید، بعد از چند روز زنده و تندرست به شما باز می‌دهم. چون او را به موضع خالی بردند شیخ او را فصد فرمود. چون قدری خون برداشت، نفس از آن شخص برآمد. پس به معالجه‌ی او قیام نمود تا تمام صحت یافت
...
کتاب مجمع النوادر همان چهار مقاله‌ی نظامی عروضی است. در همین کتاب داستان بالا را به بقراط درباره‌ی پسر افلاطیس نسبت داده‌اند


back to top