Ali Ahmadi’s Reviews > پیشاهنگان شعر پارسی > Status Update
Ali Ahmadi
is 10% done
از سرودههای نهچندان پرشماری که از دوران صفاری (میانههای سده نهم میلادی) به ما رسیده یکی این بیت بسیار خوشفازه، منسوب به ابوسَلیک گرگانی:
«خوش آن نَبیذِ غارِچی، با دوستانِ یکدله***گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله»
(توضیحات بیشتر در کامنت)
— Oct 03, 2025 05:21AM
«خوش آن نَبیذِ غارِچی، با دوستانِ یکدله***گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله»
(توضیحات بیشتر در کامنت)
13 likes · Like flag
Ali’s Previous Updates
Ali Ahmadi
is 66% done
جهان بر شِبه داود است و من چون اوریا گشتم/جهانا یافتی کامت کنون زین بیش مَخریشم
— ابوطاهر خسروانی
داوود عاشق همسر اوریا، فرمانده لشکرش، میشه. و برای این که اونو رو از سر راهش برداره، میفرستهش به نبردی در دوردست که کشته بشه و بعد با بِتشَبَع ازدواج میکنه و سلیمان به دنیا میاد.
این داستان تو قرآن نیست و یهودیان زیادی هم تو فلمروی سامانیان نبودن، اما تاریخ بلعمی بهش اشاره کرده و ممکنه منبع این شعر از اونجا بیاد.
— 12 hours, 29 min ago
— ابوطاهر خسروانی
داوود عاشق همسر اوریا، فرمانده لشکرش، میشه. و برای این که اونو رو از سر راهش برداره، میفرستهش به نبردی در دوردست که کشته بشه و بعد با بِتشَبَع ازدواج میکنه و سلیمان به دنیا میاد.
این داستان تو قرآن نیست و یهودیان زیادی هم تو فلمروی سامانیان نبودن، اما تاریخ بلعمی بهش اشاره کرده و ممکنه منبع این شعر از اونجا بیاد.
Ali Ahmadi
is 65% done
این مضمون که رنگ کردن مو و ریش در پیری چیزی جز فریب دادن خود آدم نیست فراوان در اشعار دورهی سامانی دیده میشه، مثل این دو بیت از ابوطاهر خسروانی:
عجب آید مرا ز مردم پیر/که همی ریش را خضاب کند
به خضاب از اجل همی نرهد/خویشتن را همی عذاب کند
— 12 hours, 35 min ago
عجب آید مرا ز مردم پیر/که همی ریش را خضاب کند
به خضاب از اجل همی نرهد/خویشتن را همی عذاب کند
Ali Ahmadi
is 64% done
بیاور آن که گواهی دهد ز جام که «من/چهار گوهرم اندر چهار جای مدام
زمرد اندر تاکم عقیقم اندر غژب/سهیلم اندر خم آفتابم اندر جام»
— بوالعلا شوشتری
بازی شاعر با عناصر چهارگانه و اشکال مختلف انگور. غورههای نارس زمردگون، دانههای رسیده و جداافتادهی شبیه به عقیق، درخشان چون ستارهی سهیل در خُم و تابان مانند آفتابی در جام. (این که بوالعلا واقعن شوشتری بوده و اگه آره، چرا این همه راه اومده به قلمروی سامانی رو نمیدونیم.)
— Nov 15, 2025 02:09AM
زمرد اندر تاکم عقیقم اندر غژب/سهیلم اندر خم آفتابم اندر جام»
— بوالعلا شوشتری
بازی شاعر با عناصر چهارگانه و اشکال مختلف انگور. غورههای نارس زمردگون، دانههای رسیده و جداافتادهی شبیه به عقیق، درخشان چون ستارهی سهیل در خُم و تابان مانند آفتابی در جام. (این که بوالعلا واقعن شوشتری بوده و اگه آره، چرا این همه راه اومده به قلمروی سامانی رو نمیدونیم.)
Ali Ahmadi
is 64% done
بِدان منگر که مِی منع است، مِی خور/لوقت الورد شرب الخمر جائز
مگرد ای چرخ گردان جز به نیکی/بر این رستمدلِ حاتمجوائز
:
کاری نداشته باش که می حرامه چون به فصل بهار خوردنش عیبی نداره
تو ای روزگار، همیشه به کام [امیر] باش که دلی چون رستم و بخششی چون حاتم طائی داره.
(بدیع بلخی اینجا از ترکیب نوآورانهی عربی و فارسی استفاده میکنه، هم با ترکیب مصرعها —آرایهی تلمیع— و مهمتر با آوردن رستم ایرانی در کنار حاتم عربی.)
— Nov 15, 2025 01:43AM
مگرد ای چرخ گردان جز به نیکی/بر این رستمدلِ حاتمجوائز
:
کاری نداشته باش که می حرامه چون به فصل بهار خوردنش عیبی نداره
تو ای روزگار، همیشه به کام [امیر] باش که دلی چون رستم و بخششی چون حاتم طائی داره.
(بدیع بلخی اینجا از ترکیب نوآورانهی عربی و فارسی استفاده میکنه، هم با ترکیب مصرعها —آرایهی تلمیع— و مهمتر با آوردن رستم ایرانی در کنار حاتم عربی.)
Ali Ahmadi
is 63% done
اگر به دولت با رودکی نمی مانم/عجب مکن سخن از رودکی نه کم دانم
هزار یک زان کو یافت از عطای ملوک/به من دهی سخن آید هزار چندانم
ابوزراعه معمری چی میگه؟ میگه علت تفاوت من با رودکی نه استعداد یا هر چیز درونی، که پوله! یک هزارم صلههایی که رودکی میگیره رو اگه من میگرفتم، هزار برابر بهتر ازون براتون میگفتم.
و جای دیگهای هم اینطوری از بدشانسی (خودش؟) میگه:
— Nov 04, 2025 10:46PM
هزار یک زان کو یافت از عطای ملوک/به من دهی سخن آید هزار چندانم
ابوزراعه معمری چی میگه؟ میگه علت تفاوت من با رودکی نه استعداد یا هر چیز درونی، که پوله! یک هزارم صلههایی که رودکی میگیره رو اگه من میگرفتم، هزار برابر بهتر ازون براتون میگفتم.
و جای دیگهای هم اینطوری از بدشانسی (خودش؟) میگه:
Ali Ahmadi
is 62% done
اگزوتیسم ایرانی:
گر ببخشد حُسن خود بر زنگیان/تُرک را بیشک ز زنگ آید حسد
— ابوشعیب هروی
وقتی صحبت از زیبایی و زشتی میشه معمولن اشارهای به ایرانیها و عربها نداریم، بلکه شاعر میره سراغ بردگانی که از سرزمینهای دیگه اومدن. زنگیان سیاهپوستانی بودن که از شرق آفریقا به عنوان برده آورده میشدن، و ترکها اقوامی بودن که در آسیای میانه، غرب چین و مغولستان زندگی میکردن.
— Nov 04, 2025 10:42PM
گر ببخشد حُسن خود بر زنگیان/تُرک را بیشک ز زنگ آید حسد
— ابوشعیب هروی
وقتی صحبت از زیبایی و زشتی میشه معمولن اشارهای به ایرانیها و عربها نداریم، بلکه شاعر میره سراغ بردگانی که از سرزمینهای دیگه اومدن. زنگیان سیاهپوستانی بودن که از شرق آفریقا به عنوان برده آورده میشدن، و ترکها اقوامی بودن که در آسیای میانه، غرب چین و مغولستان زندگی میکردن.
Ali Ahmadi
is 62% done
شاعر درباری خلاق، یا ترکیب کردن مرثیهی شاه درگذشته و مدح شاه بهتختنشسته:
پادشاهی گذشت خوبنژاد/پادشاهی نشست فرخزاد
زان گذشته زمانیان غمگین/زین نشسته جهانیان دلشاد
بنگر اکنون به چشم عقل و بگو/هر چه بر ما ز ایزد آمد داد
گر چراغی ز پیش ما برداشت/باز شمعی به جای او بنهاد
– ابوالعباس رَبَنجَنی
(صد سال بعدتر، فرخی سیستانی همین ابیات رو در رثای سلطان محمود و مدح سلطان مسعود تو شعر خودش تضمین میکنه.)
— Nov 03, 2025 02:01AM
پادشاهی گذشت خوبنژاد/پادشاهی نشست فرخزاد
زان گذشته زمانیان غمگین/زین نشسته جهانیان دلشاد
بنگر اکنون به چشم عقل و بگو/هر چه بر ما ز ایزد آمد داد
گر چراغی ز پیش ما برداشت/باز شمعی به جای او بنهاد
– ابوالعباس رَبَنجَنی
(صد سال بعدتر، فرخی سیستانی همین ابیات رو در رثای سلطان محمود و مدح سلطان مسعود تو شعر خودش تضمین میکنه.)
Ali Ahmadi
is 61% done
تمام آنچه در ایرانِ هزار سال پیش سرگرمی و هنر حساب میشد:
ای آن که نداری خبری از هنر من/خواهی که بدانی که نِیَم نعمتپرورد
اسپ آر و کمند آر و کتاب آر و کمان آر/شعر و قلم و بربط و شطرنج و می و نرد
– آغاجی بخارایی
(نعمتپرورد: نازپرورده)
— Nov 03, 2025 01:55AM
ای آن که نداری خبری از هنر من/خواهی که بدانی که نِیَم نعمتپرورد
اسپ آر و کمند آر و کتاب آر و کمان آر/شعر و قلم و بربط و شطرنج و می و نرد
– آغاجی بخارایی
(نعمتپرورد: نازپرورده)
Ali Ahmadi
is 60% done
دیدم سیاهروی عروسانِ سبزموی/کز غم، دلم به دیدن ایشان بیارمید
من دست هر زمان به یکی کردمی و شاد/بودم بدانچه دست به ایشان همی رسید
آگه نبود هیچ که دهقان مرا ز دور/با آن بزرگوار عروسان همی بدید
با من ز شرم هیچ نیارَست گفت لیک/از بهر و نام و ننگ یکی تیغ برکشید
وآن گردن لطیف عروسان همی گرفت/پیوندشان به تیغ برنده همی برید
بشّار مَرغزی قصیدهای بسیار زیبا در وصف شراب داره که البته بازتابی از عقاید زنستیزانهی اون دورانه.
— Oct 31, 2025 08:39PM
من دست هر زمان به یکی کردمی و شاد/بودم بدانچه دست به ایشان همی رسید
آگه نبود هیچ که دهقان مرا ز دور/با آن بزرگوار عروسان همی بدید
با من ز شرم هیچ نیارَست گفت لیک/از بهر و نام و ننگ یکی تیغ برکشید
وآن گردن لطیف عروسان همی گرفت/پیوندشان به تیغ برنده همی برید
بشّار مَرغزی قصیدهای بسیار زیبا در وصف شراب داره که البته بازتابی از عقاید زنستیزانهی اون دورانه.
Ali Ahmadi
is 58% done
عشق او باز اندر آوردم به بند/کوششِ بسیار نامد سودمند
عشق دریایی کرانه ناپدید/کی توان کردن شنا ای هوشمند؟
عشق را خواهی که تا پایان بری/بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب/زهر باید خورد و انگارید قند
توسَنی کردم ندانستم همی/کز کشیدن تنگتر گردد کمند
***
دعوت من، بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد/بر یکی سنگیندلِ نامهربان چون خویشتن
تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری/تا به هجر اندر بپیچی و بدانی قدر من
— Oct 31, 2025 07:51PM
عشق دریایی کرانه ناپدید/کی توان کردن شنا ای هوشمند؟
عشق را خواهی که تا پایان بری/بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب/زهر باید خورد و انگارید قند
توسَنی کردم ندانستم همی/کز کشیدن تنگتر گردد کمند
***
دعوت من، بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد/بر یکی سنگیندلِ نامهربان چون خویشتن
تا بدانی درد عشق و داغ مهر و غم خوری/تا به هجر اندر بپیچی و بدانی قدر من
Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)
date
newest »
newest »
Setayesh wrote: "چه جالبببباینکه توی عربی دبیرستان استاد «استاذ» بود به همین مربوطه؟ :)"
دقیقن. اونم اصلش اوستاد بوده که بعد میشه استاد و استاذ، اما برخلاف کلماتی که گفتم این یکی وارد عربی میشه و اونجا موندگار.
Setayesh wrote: "خیلی جالبه واقعا خوشحال میشیم بیشتر از این فکتا به اشتراک بذارید 😃"
حتمن تا جایی که بتونم!




غارِچ یا غارِج: صبوحی. شرابی که تو اولین ساعات صبح مصرف میشده. پرطرفدار هم بوده چون مخالفش غَبوق (شراب شبانگاهی) تنها چند بار تو اشعار فارسی اومده، اما تا دلتون بخواد صبوح داریم. البته چیزی هم بوده که مخصوص دربار بوده، چون آدم عادی باید اون موقع میرفته سر کار.
دوم.
نَبیذ: شراب. قیافهی نبیذ عربی بهنظر میاد اما در واقع بسیار هم فارسیه! اصلش نبید بوده که اونم از «نی پی ته» فارسی باستان گرفته شده. تبدیل دال به ذال تو کلمههای فارسی، بعد از حملهی اعراب تا دوران سلجوقی، قاعدهای مرسوم بوده و بهش میگفتن ذال مُعَجَّم. به این صورت که در هجاهایی با ساختار «صامت + مصوت + صامت» اگه صامت آخری دال میبوده میشده ذال و نمونههای فراوانی از نبوذ و کشیذ و شذ و غیره داریم تو شعر اون دوران، که البته بعدها به تدریج به حالت اولشون برگشتن. و بلاخره این که تلفظ این ذال، حتا برای کلمات فارسی، مثل ذال عربی بوده. انگار اون زمان تنها دورهای بودهای که بچهها تو املا دلیلی برای اشتباه کردن ز و ذال نداشتن. (اما مورد مشابهی برای ضاد، ظا، ث، صاد، طا و غین وجود نداشته تا جایی که من میدونم.)