فؤاد’s Reviews > Imagining the Arabs: Arab Identity and the Rise of Islam > Status Update
فؤاد
is on page 100 of 416
در کتیبهها و اشعار شعرای جاهلی و گزارشهای خارجی، اسم «عرب» تقریبا وجود نداره. نه عربها خودشون رو «عرب» میدونستن، نه غیرعربها. ایرانیها بهشون میگفتن تاژیک که از اسم قبیلهٔ طَی میاد که نزدیکترین قبیله به ایران بوده.
رومیها بهشون میگفتن «مَعَدّی» و این مهمه. چون در اشعار شعرای جاهلی شاعران مختلف مکرراً خودشون رو مَعَدّی معرفی کردن و در شجرهنامهها مَعَد بن عدنان پدر قوم عرب معرفی شده.
— Dec 08, 2020 01:49AM
رومیها بهشون میگفتن «مَعَدّی» و این مهمه. چون در اشعار شعرای جاهلی شاعران مختلف مکرراً خودشون رو مَعَدّی معرفی کردن و در شجرهنامهها مَعَد بن عدنان پدر قوم عرب معرفی شده.
33 likes · Like flag
فؤاد’s Previous Updates
فؤاد
is starting
خیلی خب، زنگ تفریح بسه. برگردم سر مطالعات اسلامی. با دو تا از کتابهایی که خداداد رضاخانی معرفی کرد.
— Dec 06, 2020 07:17AM
Comments Showing 1-8 of 8 (8 new)
date
newest »
newest »
مؤلف میگه با این حساب عجیب نیست که مکه و کعبه برای خیلی از عربها شناخته شده نبود و هیچ اسمی ازش توی اشعار جاهلی یا کتیبهها نیست. چون بر خلاف عنوان «بیت العرب» که مورخان مسلمان دوران عباسی به کعبه دادن، کعبه متعلق به تمام عرب نبوده چون چیزی به اسم عرب وجود نداشته، فقط قومیتهای چند پاره وجود داشتن، و کعبه مرکز عبادت یکی از این اقوام پراکنده بوده، نه بیشتر.حتی قرآن هم کعبه رو بیت العرب نمیدونه، برعکس، قرآن کعبه رو به ابراهیم و کیش ابراهیم نسبت میده.
اما نکتهای که مؤلف بهش اشاره نمیکنه، اینه که اسطورهٔ خویشاوندی قومی فقط به منظور بیان اتحاد سیاسی ساخته نمیشه.گاهی دو گروه که از لحاظ سیاسی دشمن همدیگهن، اسطورهٔ خویشاوندی قومی میسازن تا دشمنی خودشون رو از طریق دشمنی نیاکان اسطورهایشون توضیح بدن.
مثلاً ایرانیها رومیها رو عموزادهٔ خودشون میدونستن، و میگفتن دشمنی ایران و روم باقیموندهٔ دشمنی ایرج با سلم و توره.
یا اسرائیلیها اقوام همسایه و دشمناشون رو، عموزادههای خودشون میدونستن و مثلاً از طریق رقابت بین یعقوب و عیسو (نیای ادومیها) دشمنی خودشون با ادومیها رو توضیح میدادن.
به نظر میرسه اسطورهٔ خویشاوندی قومی، علاوه بر توضیح اتحاد سیاسی، برای توضیح دشمنی سیاسی هم به کار میرفته.
تغییر از معد به عرب، بعد از اسلام رخ داده، اما نه دفعتاً بلکه تدریجاً. در دروان اموی هنوز در اشعار شعرا عربها اکثراً معدّی و از نسل معدّ بن عدنان معرفی میشن، هر چند کم کم اشاره به عرب و عجم پیدا میشه.در بعضی احادیث این دوره اسلام دین معدّ معرفی شده، یا مسلمانها تشویق شدن که مثل معدّیها رفتار کنن، چون معدّی هستن.
«أعربوا القرآن فإنّه عربی، و تَمَعدَدوا فإنّكُم مَعَدّيّون.»
آقا این نبود منابع فارسی در مورد تاریخ اسلام رو چطور توضیح میدی؟شخصاً در مورد تاریخ اعراب و اسلام و قرآن عملاً هیچی نمی دونستم. و می بینم شما هم که پیگیر هستی ناچار سراغ منابع انگلیسی رفتی. به نظرت این بی اطلاعی ما از تاریخ عامدانه بوده؟ یعنی نذاشتن کتاباش چاپ بشه و صحبتش پخش بشه؟ یا اصلاً محققها و مترجمهای ما اونقدر دلخور بودن از عربها که سمتش نرفتن؟
Kianoush wrote: "به نظرت این بی اطلاعی ما از تاریخ عامدانه بوده؟ یعنی نذاشتن کتاباش چاپ بشه و صحبتش پخش بشه؟"فکر میکنم دلیلش همین باشه. چون خیلی از این کتابها که من میخونم بالاخره به یه نحوی با روایت منسجم رسمی برخورد دارن. حتی اگه تحت عنوان «تجدیدنظر طلب» قرار نگیرن.
خیلی دیدم در نقدشون پایاننامه و مقاله نوشتن و مفصل توی مجلات اسلامشناسی چاپ شدن، در حالی که خود کتاب چاپ نشده.


اینجاست که مؤلف با لبخند حق به جانب نظریهٔ مرزهای سیاسی رو می کوبه توی صورتمون و میگه: نگفتم؟
عربهای مرکز شبه جزیره تحت فشار قدرتهای شمالی (لخم و غسان) و جنوبی (یمن) خواه ناخواه اتحادی سیاسی شکل داده بودن و این اتحاد سیاسی به صورت اسطورهٔ خویشاوندی قومی دراومد. همه تحت پرچم معد قرار گرفتن تا بین خودشون و این قدرتها تمایز برقرار کنن.
اما چون فشار قدرتها روی عربهای مختلف فرق داشت، و مثلاً عربهای جنوبی بیشتر با یمنیها برخورد داشتن، همین قومیت مَعَدّی هم باز چند پاره بود و هر منطقه با توجه به مناسبات سیاسی اجتماعی متمایزش، قومیت متمایزی هم داشت.