Zahra Heidari’s Reviews > جانِ شیفته | جلدِ یکُم از دورۀ چهارجلدی: آنِت و سیلوی؛ تابستان > Status Update

آنت این سرکشی تن را حس می کرد و خود را از آن خوار می یافت

آنت روژه را دوست داشت او را با آرزویی سوزان تر از آنجه بدان معترف بود می خواست ولی هرگز امکان نداشت سیلوی را فدای او کند

اعتقادی که به بحث گذاشته نشود کم تر در خطر تزلزل است

در هر حال به این نیاز دارم که احساس کنم آزادم چنین کاری بکنم ، آزادم که بخواهم آزادم‌که نفس بکشم آزاد … آزادم که آزاد باشم حتی اگر نمی بایست آزادی خود را به کار برم

مراجعه به هایلایت ها

بخش های علامت زده شده فوق العاده مهم

پدرم استقلال فراوانی برایم قایل می شد که من از آن سو استفاده نمی کردم زیرا در نظرم چیزی کاملا طبیعی می نمود زیرا جنبه ی سالمی داشت

من بیش از آنچه تواناییش در من هست دوست ندارم وعده بدهم

من بیش از آنچه تواناییش در من هست دوست ندارم وعده بدهم

هایلایت