Mansoor’s Reviews > صحرای محشر > Status Update

Mansoor
Mansoor is starting
با آن گیسوان دراز و بی‌قر و فر که هرگز رنگ فر به خود ندیده بود و بافته و پشت‌سر انداخته بودند، حقا که در مقابل آن زلف‌های پیچیده و پرچین و شکن پریان که به شیوه‌ی آلاگارسن از زیر دست مشاطه‌های بنام درآمده بود رونقی نداشتند
Jan 08, 2025 06:11AM
صحرای محشر

1 like ·  flag

Mansoor’s Previous Updates

Mansoor
Mansoor is starting
دستگیرم شد که ملائکه هم به اسم «ملکوتی» و «جبروتی» دو دسته شده‌اند و چشم ندارند همدیگر را ببینند و سایه‌ی یکدیگر را به تیر می‌زنند
👇
Dec 30, 2024 05:15AM
صحرای محشر


Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)

dateUp arrow    newest »

Mansoor چنان مضامین آب‌نکشیده و لغزهای ناشنیده و مضامین و متلک‌های نوبر و نایابی بارشان می‌کردند که تنها شاید حلال‌زاده‌ای که آب زاینده‌رود را خورده باشد از عهده‌ی فهم و ترجمه‌ی آن برآید


Mansoor یک نفر از آن قزوینی‌های شیرخشت‌مزاجی که در عالم ساده‌پرستی حکم گاو پیشانی‌سفید را پیدا کرده‌اند به چشم خود دیدم که غلمان نتراشیده و نخراشیده‌ی ازخودنره‌خرتری را سراغ کرده و عالم آشکار دل به او سپرده است و در کمال بی‌پروایی به صدای بلند صلای عشق داده


Mansoor خود ملائکه هم گرچه در ظاهر خیلی جانماز آب می‌کشیدند، ولی آن‌ها هم بلاشک یک چیزی‌شان می‌شد و واضح بود که دلشان می‌شنگد و سر و گوششان می‌جنبد. با همین چشم‌های باباقوری خودم یک نفر از معاریف آن‌ها را دیدم که چشم را به یک دخترک ارمنی معلوم‌الحال دوخته بود که الحق در حسن و جمال دست‌کمی از حوری‌ها نداشت و از اشارات چشم و ابرویش معلوم بود که از آن کلک‌هایی است که زبانم لال در عالم لوندی تا و لنگه ندارد و از ترس این‌که مبادا آفتاب به تن و بدن نازنین آن ماهرو بیفتد بال خود را چترآسا بر سر او انداخته بود و از آن آه‌های جانسوزی که از ته دلش بیرون می‌آمد معلوم بود که گلویش سخت گیر کرده است. بیچاره همان‌جا خشکش زده بود و انگشت‌به‌دهان زیر لب زمزمه می‌کرد
گر چنین حور در بهشت آید
همه حوران شوند غلمانش


back to top