NOOR's reviews ’s Reviews > هزار و یک شب: جلد اول > Status Update

پیر سوم قرار بود داستانش مهیج تر از دو پیر قبلی باشه اما داستانش شبیه پیر اول بود !
خب شب دوم هم به اتمام رسید
مطمئن نیستم که یه چنل بزنم و اونجا هر چند وقت خلاصه ای از این کتاب بذارم چون صوتیش همه جا هست و اینکه بقیه حتی می تونن خودشون برن کتاب رو بخونن ، اگه چنل بزنم توش از کتاب های دیگه ای هم که می خونم آپدیت می ذارم ، ولی بهم بگین دوست دارین حالا که این کتاب رو می خونم چه مطالبی رو باهاتون به اشتراک بذارم

در ادامه ی شب اول که داستان بازرگان و دیو بود ، قصه ای دیگر هم در ادامه ی اون داستان روایت میشه به اسم پیر نخستین و ماده آهو
که با تموم شدن این قصه در واقع شب اول هم تموم میشه و از صفحه ی بعد داستان شب دوم شروع میشه
بعد از اینکه داستان پیر سوم هم خوندم خلاصه رو براتون میگم

کم کم داره دستم میاد که قصه های هزار و یک شب چجوری روایت میشن
خیلی باحالهههه
الانم قصه ی اول که بازرگان و دیو بود رو خوندم و ادامه ی داستان میره تو داستان بعدی
من می خوام همه ی داستان ها رو تو یک شب تموم کنم نه هزار و یک شب 💔
* ادامه در کامنت

دنیازاد گفت : (( ای خواهر برای ما قصه ای بگو تا رنج بی‌خوابی شبانه از ما ببرد. )) شهرزاد گفت : با دل و جان . اگر پادشاه پاکیزه سرشت اجازه فرماید خواهم گفت . )) شاه سخن شهرزاد را که شنید ، چون اندوهگین و آزرده خاطر بود از گوش دادن به داستان استقبال کرد و شهرزاد در شب نخستین گفت:
بازرگان و دیو ...

شب اول

دهقان و گاو و خر او

خر گفت : (( من راحت و آسوده بودم ، اما فضولی و دخالت در کار دیگران به من زیان رساند. ))

شب اول : شهریار و برادرش شاه زمان

ورود شهرزاد ...
شهرزاد اما کتاب‌های فراوان از تاریخ ، سرگذشت شاهان گذشته و مردم باستان خوانده بود و می گویند هزار کتاب از کتاب های تاریخ و ماجرای مردمان و شهریاران پیشین جمع آوری کرده بود .

به آنان که غمگین و پژمرده اند
بگو رنج و اندوه پاینده نیست
همان سان که شادی ندارد دوام
غم و رنج و اندوه بگذشتنی ست