نامه‌های کوفی Quotes

Rate this book
Clear rating
نامه‌های کوفی نامه‌های کوفی by سعید بیابانکی
61 ratings, 3.46 average rating, 11 reviews
نامه‌های کوفی Quotes Showing 1-6 of 6
“شب عاشوراست
چراغ های شهر را خاموش کنید
بگذارید
آن ها که می خواهند کنار دریا بروند
بروند”
سعید بیابانکی, نامه‌های کوفی
“به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم

چقدر به دنبال ارغوان گشتیم
ز خاک تیره ولی استخوان در آوردیم

برای آن که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم

شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم، نان در آوردیم

و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم”
سعید بیابانکی, نامه‌های کوفی
“جهان یکسره فریاد میشد
اگر روضه خوان ها
حرفهایت را می شمردند
نه زخم هایت را
=======================
چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سالهاست دو روز پشت سرهم سرخ اند
می گویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!”
سعید بیابانکی, نامه‌های کوفی
“شاید به قول شاعر لبخند های تلخ
یک مشت خاطرات ترک خورده ایم ما

گفتی پناه برده ای از بی کسی به چاه
ای بغض نا صبور! مگر مرده ایم ما؟”
سعید بیابانکی, نامه‌های کوفی
“قاصدکان خوش خبر! اینجا
کار من دل گرفته بی صبری ست
این خانه شبیه خانه ی نیما
از هر طرفی که می روی ابری ست”
سعید بیابانکی, نامه‌های کوفی
“نوزده سال مثل برق گذشت
نوزده سال از نیامدنت
کوچه مشتاق گام هایت ماند
خانه چشم انتظار در زدنت

هیچ عکاس عاقلی جز من
دل به این عکس ها نمی بندد
تازه آن هم به عکس ساده ی تو
که سیاه و سفید می خندد

دور تا دور این مغازه پر است
از هزاران هزار عکس جدید
تو کجایی؟ کجا؟ نمی دانم!
آه ای خنده ی سیاه و سفید

صبح شنبه، چه صبح تلخی بود
از خودم پاک نا امید شدم
قاب عکس تو بر زمین افتاد
به همین سادگی شهید شدم”
سعید بیابانکی, نامه‌های کوفی