آینههای دردار Quotes
آینههای دردار
by
هوشنگ گلشیری929 ratings, 3.61 average rating, 135 reviews
آینههای دردار Quotes
Showing 1-4 of 4
“بله، گریه کردم، اما حالا می فهمم که به خاطر نامه ها نبوده. شاید بر مرگ کودکی خودم گریه می کردم و آن نامه ها بخشی از کودکی من بوده”
― آینههای دردار
― آینههای دردار
“مرد دیگر، آدم ها میمیرند، سکته میکنند یا زیر ماشین میروند، گاهی حتی کسی عمدا از بالای صخرهای پرتشان میکند پایین. این ها، البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آنهاست، این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان میماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریهاش میگیرد، بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند.”
― آینههای دردار
― آینههای دردار
“باید قول بدهی مرا، یا لااقل زندگی این سالهای مرا، مضمون داستانهایت نکنی.
گفت: من همین حالا آنقدر کار نیمه تمام دارم که تا آخر عمر به هیچ مضمون تازه ای احتیاج ندارم.
صدای خنده اش را شنید، آن دانه دانه بلورهای غلتان نبود که گاهی در وصف خنده زنانه اش نوشته بود. بالاخره شنید: من مضمون تازه نیستم.”
― آینههای دردار
گفت: من همین حالا آنقدر کار نیمه تمام دارم که تا آخر عمر به هیچ مضمون تازه ای احتیاج ندارم.
صدای خنده اش را شنید، آن دانه دانه بلورهای غلتان نبود که گاهی در وصف خنده زنانه اش نوشته بود. بالاخره شنید: من مضمون تازه نیستم.”
― آینههای دردار
“انگار آدم ها باشند یا نباشند مهم نیست ... بر این پهنه خاک چیزی هست که به رغم ما ادامه می دهد، نفس بودن به راستی موکول به بودن ما نیست، و این خوب است، خوب است که جلوه های بودن را به غم و شادی ما نبستهاند، خوب است که غم ما، با استناد به قول شاعر "اگر غم را چو آتش دود بودی" دودی ندارد، تا جهان جاودانه تاریک بماند.”
― آینههای دردار
― آینههای دردار
