محمدعلی اسلامی ندوشن
Born
in ندوشن, Iran
August 25, 1924
Died
April 26, 2022
Website
Genre
![]() |
(روزها (دورۀ سهجلدی
—
published
1984
|
|
![]() |
زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه
2 editions
—
published
1969
—
|
|
![]() |
ایران و تنهائیَش
2 editions
—
published
1997
—
|
|
![]() |
صفیر سیمرغ
2 editions
—
published
1974
—
|
|
![]() |
رستم و اسفندیار در شاهنامه
2 editions
—
published
1972
—
|
|
![]() |
چهار سخنگوی وجدان ايران
—
published
1999
|
|
![]() |
روزها؛ جلد اول
|
|
![]() |
سرو سایه فکن؛ درباره فردوسی و شاهنامه
by
—
published
1373
|
|
![]() |
سخنها را بشنویم
2 editions
—
published
1991
—
|
|
![]() |
ایران چه حرفی برای گفتن دارد
—
published
2007
|
|
“دوچهرگی ایرانی از محیط ناامن سرچشمه گرفته است. یک رو را به ظاهر نشان دادن و در باطن چیز دیگری اندیشیدن، آن قدر طبیعی شناخته شده که کم کسی درباره ی آن تردید یا تعجب می کند. تا زمانی که ایرانی دوچهرگی خود را تعدیل نکرده، دلیل بر آن است که در عدم امنیت روانی به سر می برد. حافظ دوچهرگی را درد بزرگ ایرانی خوانده و درست است. تا زمانی که چنین است، تکلیف هیچ کس با جامعه روشن نیست و می توان تصور کرد که در این وضع، کار چندانی از پیش نرود.”
― ایران و تنهائیَش
― ایران و تنهائیَش
“گیسو را که میبافتند، نوکش از زیر چارقد بیرون میزد و بر پشت میلغزید. گیسو یکی از نهانیترین سرمایهٔ زن بود که نامحرم نمیبایست ببیند. مردی از «شارسان» به ده ما آمده بود، برای خریدن کتیرا که من نسبت به او احساس تحسینی پیدا کردم. این، از آنرو بود که به من گفتند که دختری از خویشان خود را دوست میداشته و به خواستگاریش رفته بود، ولی او را به او نمیدادند. سرانجام فکری به خاطرش میرسد. روزی که دختر به حمام رفته بوده، کمین میکند و سر «بینهٔ حمام» در حالیکه او خود را با حوله خشک میکرده، ناگهان میجهد و مشتی از گیسوانش را میبُرد و بیرون میرود.
همین کار، خانوادهٔ دختر را راضی میکند که او را به او بدهند. ظاهراً بعد از این عمل، کس دیگری حاضر نمیشده است او را بگیرد. گییو، نشانهٔ ناموس بود و با همین بریدن، بیآنکه دختر تقصیری داشته باشد، گویی در حکم آن قرار میگرفته که ناموسش را خدشهدار کردهاند.
دلیل دیگر آن است که در قدیم، زنان بدکاره گیسویشان را میبُریدند و خطاب «ای گیسوبریده!» دشنام بوده است
/ روزها، جلد اول، نشر یزدان، چاپ ۸۷، ص ۲۷۷ و ۲۷۸”
―
همین کار، خانوادهٔ دختر را راضی میکند که او را به او بدهند. ظاهراً بعد از این عمل، کس دیگری حاضر نمیشده است او را بگیرد. گییو، نشانهٔ ناموس بود و با همین بریدن، بیآنکه دختر تقصیری داشته باشد، گویی در حکم آن قرار میگرفته که ناموسش را خدشهدار کردهاند.
دلیل دیگر آن است که در قدیم، زنان بدکاره گیسویشان را میبُریدند و خطاب «ای گیسوبریده!» دشنام بوده است
/ روزها، جلد اول، نشر یزدان، چاپ ۸۷، ص ۲۷۷ و ۲۷۸”
―
“تاریخ و ادب فارسی دوشادوش یکدیگر حرکت کرده اند. آنچه در تاریخ نیامده، در ادب و به خصوص شعر فارسی دیده می شود؛ و در مقابل، درک ریشه های ادب فارسی، بی آنکه به حوادث تاریخی توجه شود، امکان پذیر نیست. چرا فکر صوفیانه تا این پایه نضج گرفت؟ چرا اندیشه ی خیامی به این درجه از نفوذ رسید؟ چرا عشق بر چنین مصطبه ای نشانده شد که حل کل مسائل بشری از آن خواسته شود؟ چرا شعر مدحی یک چنین دامنه ی ناهنجاری به خود گرفت؟ پاسخ همه ی این ها را از تاریخ باید شنید.”
― ایران و تنهائیَش
― ایران و تنهائیَش