آلن دوباتن
|
سیری در کودکی
|
|
|
چگونه کارآمد فکر کنبم
|
|
|
چگونه مینویسم - ۱۰۰ روش از ۱۰۰ نویسنده معاصر
by |
|
* Note: these are all the books on Goodreads for this author. To add more, click here.
“یکی از دردسرهای عشق این است که دست کم برای مدتی، این خطر را دارد که به طور جدی خوشبختمان کند.”
―
―
“در هر رابطه ای لحظه ای مارکسیستی وجود دارد، لحظه ای که اشکار می شود عشق دو جانبه است. و راه حل آن بستگی به ایجاد تعادل میان عشق به خود و نفرت از خود دارد. چنانچه نفرت از خود دست بالا را ببرد، در آن صورت کسی که عشق را دریافت کرده اعلام می کند که معشوق (به هر بهانه ای که بخواهید) لایق او نیست (لیاقت نداشتن بدین معنی که ارزشش را ندارد) حال اگر عشق به خود دست بالا را ببرد هر دو طرف ممکن است بپذیرند که دیدن عشق دو جانبه لزوما شاهدی بر حقارت معشوق نیست، بلکه گویای این است که خودشان تا چه اندازه ای دوست داشتنی بوده اند.”
―
―
“غرایز ایجاد کننده عشق:
غریزه ی اول:
یکی از قوی ترین نیروهای موجود در عشق غریزه تکامل است. هیچ یک از ما اساسا کامل نیستیم: در شخصیت مان طیفی از کاستی های فیزیکی و روانی داریم. شاید فاقد ویژگی هایی همچون متانت، خوش ذوقی، مهارت، ذکاوت، قدرت یا حساسیت باشیم. انگار در نقطه ای از وجود خود نقصی را کشف کرده ایم و هرگاه نزدیک فردی می شویم که ویژگی مکمل ما را دارد مجذوب او میشویم و سعی می کنیم از طریق عشق نقص مان را رفع و خودمان را کامل کنیم. از آنجا که نواقص ما کاملا متفاوت از یکدیگر است، بدیهی است که هر کدام جذب افراد متفاوتی می شویم.
غریزه دوم:
که ما را به سوی عشق می کشاند غریزه دریافت تأیید است. هر کدام از ما مسائل و احساسات بخصوصی داریم که برای دیگران بی اهمیت و گاهی مبهم و یا حتا مایه سوء تفاهم است. مثلا ممکن است ما افراد خاصی را که عموما محبوبند دوست نداشته باشیم، یا مثلا نسبت به چیزهایی احساس اضطراب می کنیم که برای دیگران آرامش بخش است. ممکن است غصه هایی داشته باشیم که هیچ کس دیگری ندارد، یا سلایق و علایقی داشته باشیم که دیگران هیچ حسی به آنها ندارند. بنابراین به احتمال زیاد شديدة جذب کسانی می شویم که ویژگی های بخصوص ما را درک می کنند. به آنها عشق می ورزیم زیرا می توانند خصلتهای نامعمول، حساس، و بخصوص مان را تأیید کنند. این افراد، درست عکس لشکر افراد بی احساس، حس ما را می فهمند. وقتی بالاخره به حامی ایده آل خود می رسیم، احساس می کنیم وارد دسیسه کوچکی علیه بقیه جهان شده ایم.”
―
غریزه ی اول:
یکی از قوی ترین نیروهای موجود در عشق غریزه تکامل است. هیچ یک از ما اساسا کامل نیستیم: در شخصیت مان طیفی از کاستی های فیزیکی و روانی داریم. شاید فاقد ویژگی هایی همچون متانت، خوش ذوقی، مهارت، ذکاوت، قدرت یا حساسیت باشیم. انگار در نقطه ای از وجود خود نقصی را کشف کرده ایم و هرگاه نزدیک فردی می شویم که ویژگی مکمل ما را دارد مجذوب او میشویم و سعی می کنیم از طریق عشق نقص مان را رفع و خودمان را کامل کنیم. از آنجا که نواقص ما کاملا متفاوت از یکدیگر است، بدیهی است که هر کدام جذب افراد متفاوتی می شویم.
غریزه دوم:
که ما را به سوی عشق می کشاند غریزه دریافت تأیید است. هر کدام از ما مسائل و احساسات بخصوصی داریم که برای دیگران بی اهمیت و گاهی مبهم و یا حتا مایه سوء تفاهم است. مثلا ممکن است ما افراد خاصی را که عموما محبوبند دوست نداشته باشیم، یا مثلا نسبت به چیزهایی احساس اضطراب می کنیم که برای دیگران آرامش بخش است. ممکن است غصه هایی داشته باشیم که هیچ کس دیگری ندارد، یا سلایق و علایقی داشته باشیم که دیگران هیچ حسی به آنها ندارند. بنابراین به احتمال زیاد شديدة جذب کسانی می شویم که ویژگی های بخصوص ما را درک می کنند. به آنها عشق می ورزیم زیرا می توانند خصلتهای نامعمول، حساس، و بخصوص مان را تأیید کنند. این افراد، درست عکس لشکر افراد بی احساس، حس ما را می فهمند. وقتی بالاخره به حامی ایده آل خود می رسیم، احساس می کنیم وارد دسیسه کوچکی علیه بقیه جهان شده ایم.”
―
Is this you? Let us know. If not, help out and invite آلن to Goodreads.



