مصطفی ملکیان
Born
in Shahrézâ, Imperial State of Iran
January 01, 1956
Genre
![]() |
راهی به رهایی: جستارهایی در عقلانیت و معنویت
—
published
2002
|
|
![]() |
مشتاقی و مهجوری
by
—
published
2007
|
|
![]() |
مهر ماندگار
|
|
![]() |
تقدیر ما تدبیر ما
|
|
![]() |
عمر دوباره
|
|
![]() |
سیری در سپهر جان؛ مقالات و مقولاتی در معنویت
2 editions
—
published
2008
—
|
|
![]() |
حدیث آرزومندی
—
published
2010
|
|
![]() |
تاریخ فلسفه غرب؛ جلد اول
|
|
![]() |
در رهگذار باد و نگهبان لاله؛ جلد نخست
|
|
![]() |
تاریخ فلسفه غرب؛ جلد سوم
|
|
“آلبرکامو از آن دسته افرادی است که در طول تاریخ به تمام معنا دوست داشتنی است. یکی از کسانی که به جد درباره ارزش زندگی در طول تاریخ کار کرده، آلبرکامو بوده است. کامو معتقد بود که اگر فلسفه تمام سوالات مرتبط با زندگی را پاسخ دهد، اما در مقابل این سوال مهم که "چرا نباید خودکشی کرد" جوابی نداشته باشد، رسالت خود را به انجام نرسانده است. کامو در جایی می گوید: "من ناامید نیستم، ولی از امید محروم ام." به نظر من این سخن کامو نکته بسیار ظریفی دارد. کامو می گوید امید را مانند علم قلمداد نکنید. علم در دانشگاه هست و شخصی می رود و آن را می آموزد و در مقابل دیگری این حق انتخاب را دارد که تحصیل علم را انتخاب نکند. اما گمان نکنید که امید در جایی هست و کسانی خواسته اند و برایشان حاصل شده و کسانی نخواسته و نگرفته اند. آنهایی که ناامیدند به دستشان نیامده، نه اینکه آمده باشد و رد کرده باشند. من بارها گفته ام ما نباید کسانی را که خودکشی کرده اند محکوم کنیم. خودکشی البته از لحاظ دینی گناه محسوب می شود، اما شما توجه کنید به اینکه کسی که خودکشی می کند یعنی دیگر امیدی به زندگی ندارد. نگویید باید می رفت و امید پیدا می کرد.امید پیدا شدنی نیست، خریدنی نیست”
―
―
“فرزانه وار زیستن یعنی چنان زندگی کنیم که فایده زندگی کردن به حداکثر ممکن برسد و هزینه آن به حداقل”
―
―
“فرض کنید من معتقد باشم که ساختار و کارکردی بسیار بهتر از شما دارم. جسمم سالمتر، زیباتر و پرقوتتر است. در ناحیهی ذهن، قدرت یادگیری، سرعت انتقال، قدرت تفکر، عمق فهم و حافظهام از شما بهتر است. در ساحت روانم، سخاوت و شجاعت و فضیلتهای اخلاقی بیشتری دارم و یا در مناسباتم از نظر نفود کلام، نفس گرم، قدرت اقناع، لطیفهگویی و حاضرجوابی و سایر تواناییهای مهارتی از همهی شما بیشم. آیا با همهی این احوال و با فرض درستی همهی این مدعیات، میتوانم بگویم که «این منم طاووس علیین شده»؟ خیر، چون میتوانید به من بگویید بسیاری از این ویژگیهای تو محصول ژنتیک، محیط تعلیم و تربیتی، خصوصا در سه سال آغاز زندگی و بسیاری عوامل دیگر بوده است. حتی اقلیمی که در آن زندگی کردهای در تو تاثیر داشته است. خانواده و ویژگیهای پدر و مادر و اینکه در خانوادهای اصیل به دنیا آمدهای دخالت داشتهاند. تو چیزی نداری که تنها متعلق به خودت باشد. حتی اگر گفتم که پشتکار داشتهام در حالیکه قل همسان من دقیقا در همین شرایط بود، اما فقدان پشتکار، باعث شد به جایی نرسد؛ میشود پرسید این علاقه، ارادهی قوی و پشتکار را چه کسی به تو داده است؟ کافی بود یکی از رویدادهایی که در زندگی تو رخ داده، رخ نمیداد تا تو آنچه که هستی نمیشدی. از این مثال یا باید نتیجه گرفت که اصلا منی در کار نیست، آنچنان که بودا و و در میان فلاسفهی جدید دیوید هیوم میگفتند و یا باید نتیجه گرفت که منی در کار هست، اما مرزی بین «من» و «نامن» وجود ندارد. اگر منی هست، شناور در کل هستی است. چه چیزی از ما منحصرا در اختیار ماست و هستی توان تاثیرگذاری در آن را ندارد؟ اگر چندروز متوالی باران ببارد و شما از خانه نتوانید بیرون بیایید و اوقاتتان تلخ شود، خواهید فهمید که باران هم جزوی از شماست و بیرون از شما نیست. همهی آنچه در جهان است در وضع و حال ما تاثیر دارند.ما انسانها معمولا در ناحیهی جسممان این را میپذیریم که مثلا زیباییمان یا استحکام دندانهایمان دست خودمان نبودهاست و به ارث بردهایم؛ اما در عالم ذهن و از آن بیشتر در عالم نفس و روان پذیرای این موضوع نیستیم. یعنی میخواهیم تواناییهای ذهنی و روانیمان را به خودمان نسبت دهیم. در قرآن آمده است که وقتی از قارون، که از ثروتمندان همعصر موسی بود خواستند تا بخشی از ثروتش را به فقرا ببخشد، در پاسخ گفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی». اینها را با علم و دانش خودم به دست آوردم. باید از او پرسید که این هوش بالا و حافظه قوی را چه کسی به تو داده است؟ کل جهان هستی دست به دست تو داده است و اینهمه را به رایگان به تو بخشیده است. هیچ نعمتی به خاطر استحقاق تو به تو اعطا نشده و نقمتها هم به خاطر بیاستحقاقی تو نبوده است. بنابراین از آنچه هستی به رایگان به تو بخشیده است، تو نیز رایگان بخشی کن. تو رفته بودی کتاب درسی بخری و به اتفاق، کتابی عرفانی به دستت رسید و زندگیات دگرگون شد. کار از کار خیزد در جهان. آیند و روند حوادث، ما را شکل میدهند و حتی اگر بگویی تواناییهایات محصول برنامهریزی تو بوده است، میپرسیم شعور و هنر برنامهریزی را چه کسی به تو داده است؟”
―
―
Is this you? Let us know. If not, help out and invite مصطفی to Goodreads.