صبح محتوم

از قضا آنچه نوشتند به پيشاني ها 
اينقدر هست که ماييم و پريشاني ها

از همان صبح تجلاي تو در ساحت جان
وقف سرگشتگي ما شده حيراني ها


در غم آباد جهان عشق تو گنجي ست گران
بي سبب دل نسپرديم به ويراني ها


آنچه گفتيم و شنيديم فقط نام تو بود
اي به نام تو همه شور غزلخواني ها


با غم عشق تو شاديم که باور داريم
بعد هر دشواري مي رسد آساني ها


کاش مي آمدي و مهر تو دعوت مي کرد
صبح محتوم جهان را به گل افشاني ها

 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on August 12, 2009 06:51
No comments have been added yet.


ناصر فیض's Blog

ناصر فیض
ناصر فیض isn't a Goodreads Author (yet), but they do have a blog, so here are some recent posts imported from their feed.
Follow ناصر فیض's blog with rss.