چند شعرِ کوتاه امیر اور ترجمهی رُزا جمالی از شب از شب برگها به پیشِ رو باز می شوند که به صبح توفانی بدل شوند. خاکستری آسمان خاکستریست زیزفونها برهنه دستی قلمی را نگه داشته چشم، آنچه که میبیند کم کم روز به سمتِ بودن میرود. گفتگویِ پرنده آوازِ پرنده که تو را نمی آزارد که زیباییِ صبحِ را ستایش میکند و خواب شاخهها را پاره میکند. تنها تنها درختِ انجیر این خطوط را تار و مبهم کرده که از میانهی تاریکی و نور برآمده تنها قلب است که مرزها را
Published on April 04, 2022 05:39