" اوّل آ "

اوّل مهر رسید و من در همان " اوّل آ " بودم

مثل گنجشک دلم می زد، مثل گنجشک رها بودم


پای یک پنجره میزی بود، چه تقلّای عزیزی بود


پنجره راه گریزی بود، خیره در پنجره ها بودم


پشت هر پنجره دنیایی ست ، چشم وا کردم و بستم ، آه


من کجایم؟ تو کجا؟ با خویش در همین چون و چرا بودم


گفت : بابا دو هجا دارد... نام من چار هجایی بود


نان یکی... آب یکی ... باران... مثل باران دو هجا بودم


گفت: هر حرف صدا دارد... در سکون حرف زدم با خود


هم صدا بودم و هم ساکت ، نه سکوت و نه صدا بودم


گفت: دلتنگ که ای؟ خندید... گریه کردم که پدر... خم شد


آه بابا، بابا، بابا، سخت دلتنگ شما بودم


جنگ شد، پنجره ها افتاد ، بچّه ها تشنه سفر کردند


هشت نهر آینه جاری شد، تشنه در کرببلا بودم


گفت: هی هی! تو کجایی؟ تو ... راست می گفت، کجایم من؟


تو نبودی... تو چهل سال است... من... اجازه؟... همه را بودم


تو چهل سال همه غایب... تو چهل سال همه در خویش...


من چهل سال، خدای من! من چهل سال کجا بودم؟

 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on September 22, 2012 11:55
No comments have been added yet.


علیرضا قزوه's Blog

علیرضا قزوه
علیرضا قزوه isn't a Goodreads Author (yet), but they do have a blog, so here are some recent posts imported from their feed.
Follow علیرضا قزوه's blog with rss.