عباسهای لبنان
کارگاه داستاننویسیای داشتم در شهر بیروت و برای موسسه فرهنگی هنری رسالات که وابسته به حزبالله لبنان است. یک روز یکی از شرکت کنندگان پرچم سیاه رنگی داد دستم و گفت پرچم متبرک سیده رقیه است. پرچمی که بر فراز گنبد حرم حضرت رقیه نصب بوده. همین جرقهای شد در کنار این کارگاه درباره سوریه و اتفاقاتی که در آنجا میافتد پرس و جوهایی بکنم. سوریه از سالها قبل تا ماجرای ترور رفیق حریری در لبنان حضور نظامی داشت و این حضور در اذهان مردم رد پایی درست کرده بود، خوب و بد. البته بیشتر بد! هر چند در معادلات سیاسی حزبالله از این حضور منتفع بود. غرض این است که لبنانیها سوریه و مردمش را میشناسند. از قدیم کارگرهای ساختمانی در بیروت سوری بودند و بعد از این اتفاقات اخیر بیشتر هم شده اند. هر وقت هم کسی در خیابان بد رانندگی کند مردم میگویند: حتما تازه از سوریه آمده. همین اظهار نظرها باعث شد حساس بشوم و از چند نفر بپرسم از سوریه چه خبر.
ارتش سوریه حدود 40 سال بود که در هیچ جنگ جدی شرکت نکرده بود. نفرات و تجهیزاتش فرسوده شده بودند. ارتش هم مثل جامعه 72 ملت و پر از سوراخهای اطلاعاتی بود. همینها باعث شد در برابر جنگهای غیرمنظم تکفیریها توفیقی در ابتدای کار نداشته باشد. جدی شدن حضور شیعیان به خاطر جسارت به حرم حضرت زینب نقطه عطفی جنگ در سوریه شد. حالا بچههای حزبالله در همه جبهههای سوریه حضور دارند. نیروهایی که هم آمادگی روانی بهتری دارند و هم تجربه جنگهای شهری و پارتیزانی. شنیدم که حاج قاسم سلیمانی و عماد مغنیه و یک جنرال سوری سه ضلع مثلثی بودند که تلاش میکردند سطح آمادگی نیروهای ارتش سوریه و حزبالله لبنان را ارتقا بدهند. گویا توفیقات خوبی هم داشتند که نتیجه اش ترور عماد مغنیه و بعد آن جنرال سوری شد. دستشان به حاج قاسم نرسیده والا حتما او هم در برنامه هایشان هست!
اگر از کلی ترین جنبههای موضوع بخواهم واردش شوم باید بگویم همه درباره وضعیت سوریه خوشبین شده بودند. معنای جمله قبلی هم این است که قبلا خوشبین نبودند. اما مدتی است معادلات کاملا عوض شده. همهشان با اطمینان میگفتند قضیه سوریه جمع میشود. بعضی هایشان هم میگفتند قضیه سوریه را داریم جمع میکنیم! و البته همهشان در برابر سوال من درباره زمان جمع شدن ماجرا لبخند میزدند و میگفتند با خداست. این وسط چیزی شنیدم که قرار بود مثلا متوجه نشوم. یکیشان به عربی به دیگری میگفت تازگی جلسهای محرمانه در خانه سمیر جعجع تشکیل شده و در آن جلسه جعجع صراحتا گفته حزبالله در سوریه پیروز میشود و باید برای این موضوع فکری کرد. این اعتراف مخالفان حزبالله بهترین شاخص در تعیین وضعیت مناسبات منطقه است.
از نیروهای مدافع حرم حضرت زینب پرسیدم و متوجه شدم خیلی از وضع آنجا راضی نیستند. چون شیعیان عراقی و هندی و پاکستانی و لبنانی و خود سوریها همه حضور دارند و این حضورِ همراه با احساس تکلیف باعث شده کمی اوضاع ناهماهنگ بشود. با این حال آنچه در فضای عمومی مردم شیعه در لبنان وجود داشت بیش از آنکه سیاسی باشد، مبتنی بر دفاع از حریم اهل بیت بود. شعارشان هم این بود که «کلنا عباسک یا زینب». چند جایی هم اعلامیه شهادت این عباسها را دیدم روی دیوارها. در جلسه اختتامیه کارگاه داستان نویسی، آقای علی ضاهر رییس موسسه رسالات قرار بود حضور داشته باشد که به خاطر شهادت یکی از بستگانش در سوریه نتوانست بیاید.
بعد از جنگ 33 روزه حضور در جنگهای سوریه از مهمترین محکهای نظامی و اجتماعی بچههای حزبالله است. از آنچه من دیدم اینطور بر میآمد که در این محک سربلند هستند و ان شاءالله سربلند هم خواهند بود. آنجا همه عباس بودند و در ابتدای محرم این عباسها به چشم میآمدند.
مهدی قزلی's Blog
- مهدی قزلی's profile
- 10 followers

