استمرار راه امام خمینی
این یادداشت برای روز 14 خرداد 1393 و سخنرانی آقا در حرم امام خمینی است. یک نکته هم درباره احمدی نژاد داشتم از این برنامه که خودسانسوری کردم! باشد که در آینده به آن اشارتی شود.
«آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». در بالاترین نقطه جایگاه که میشد، زیر پای آقا، این جمله را بزرگ زده بودند. هیچ کجای دنیا آمریکا در فضای رسمی این قدر ضعیف و حقیر پنداشته نمیشود، و معلوم است ایران جایی غیر از هر جای دنیاست.
اگر از امام خمینی فقط همین یک جمله به یادگار مانده بود، به نظرم امام قدر و منزلتش گرامی داشته میشد. چه رسد به اینکه او هادی امت و ملت بود به رستگاری زیر پرچم «الله».
۲۵ سال، یعنی یک عمر، یعنی ربع قرن، یعنی زمانی که در آن میشود دو نسل دیگر به نسل اول انقلاب اضافه شود. امسال ۲۵امین سالگرد ارتحال امام است. مردم هنوز که رهبرشان نیامده دارند شعار میدهند و شعارها پراکنده است. وقتی صدای شعار دادن بلند میشود، طنین جوانی به گوش میرسد. آنها که سن و سالشان بیشتر بود ترجیح میدادند که آرام بنشینند و منتظر آمدن آقا باشند. جوانها شعرشان را عوض میکنند: سیدعلی/ یا علی.
درست مثل اینکه سنگ بیفتد وسط حوض و موجهای دایرهای از جای افتادن سنگ، راه بیفتند به سمت دیواره حوض یا اینکه آتشی بیفتد به گندمزاری که خشک باشد، جمعیت خروش گرفت به بردن نام نامی امیرالمؤمنین علیهالسلام: سید علی/ یا علی.
با اینکه این بار همه پیر و جوان شعار میدادند، باز هم صدای مردم صدای جوانی بود. و جوانی یعنی سنی کمتر از ۳۰ سال. و کم از ۳۰ سال داشتن، یعنی این کسی که آمده، امام خمینی را ندیده. یا به دنیا نیامده بوده یا خیلی کودک بوده وقت ارتحال امام. و این یعنی امام، راهی را نشان این ملت داده که پس از او هم این راه طی خواهد شد. و اگر این معنا را ملت بخواهند شعار بدهند میگویند: این همه لشکر آمده/ به عشق رهبر آمده.
پشت جایگاه خبرنگارها که ما رویش نشسته بودیم، مردم ننشسته بودند. چون ما بین آنها و جایگاه قرار گرفته بودیم. اینها که آمدهاند، بیش از آنکه بخواهند به حرفهای رهبر انقلاب گوش کنند، میخواهند او را ببینند. چه اینکه حرفهای آقا را بهتر از این ازدحام، میشود پای گیرنده تلویزیون و اینترنت شنید و خواند. اینها آمدهاند حضورشان را اقامه کنند. مثل نماز که برپا داشتنش مهمتر از خواندنش است.
استاد کریم منصوری قرآن خواند: «... قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی...» و مردم به آن همه ازدحام سکوت کردند و وقت وقف منصوری «الله» هماهنگ گفتند به تشویق. انگار این چند ده هزار نفر که من از آن بالا میدیدم در صحن حرم، مدتهاست تمرین کردهاند برای این هماهنگی. در حالی که رنگ چهره و لباس آنها معلوم میکرد از جاهای مختلف این سرزمین آمدهاند.
حجتالاسلام سید حسن خمینی آمد به خوشآمد گویی و صحبتی کوتاه. مردم اول گفتند: صلی علی محمد، بوی خمینی آمد و کمی بعد: خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست.
تولیت حرم امام، از محرومین و مستضعفین گفت که امام نگرانشان بوده و حالا هم نباید فراموش شوند.
مهمانهای خارجی که سمت راست جایگاه نشسته بودند و همه کت و شلوار و کروات پوشیده، گاه رویشان به خطیب بود و گاهی با تعجب به مردم. برای آنها هم روشن بود که برنامه سالروز ارتحال امام بعد از ربع قرن، دیگر صرفا یک مراسم عزاداری نیست، یک گرامیداشت است و یک محفل و مانور بزرگ در خط زمان سالانه جمهوری اسلامی.
آقا که آمدند روی جایگاه، جمعیت بلند شدند و اول هرج و مرجی طبیعی و چند ثانیه بعد: ای رهبر آزاده/ آماده ایم آماده. بین این همه جمعیت، برای من یک نفر بیش از همه جالب بود. جوانی سیاه پوست که به تکاپو افتاده بود و روی انگشتان پا بلند شده بود و گردن میکشید به دیدن آقا. جوان نمیدانم مال کدام کشور بود ولی با شوق و اشکی که او داشت، این آقا بیش از آنکه به من و امثال من متعلق باشد، رهبر اوست.
ته جمعیت هم دو سه پرچم زرد رنگ حزبالله لبنان تکان تکان میخورد. و برایم تعجب نداشت وقتی در مرزیترین و دورترین روستاهای لبنان عکس بزرگ امام و آقا در خیابان و میدان هست و البته خانه مردم، چرا نباید پرچم حزبالله لبنان در مراسم حرم امام اهتزاز داشته باشد.
کارشناس تحلیل محتوا نیستم ولی میتوانم تشخیص بدهم آنچه رهبر انقلاب در حرم امام گفتند، محتوای لااقل سه منبر با همین ظرفیت بود. و ارزش این را دارد که به خوبی به آن پرداخته شود. اینکه ایران و ایرانی باج به محور زورگویی عالم، آمریکا، نداده و علی رغم همه دشمنیها سرپا و استوار ایستاده. اینکه برای دشمن هم جای تعجب و کنجکاوی دارد که چرا این همه فشار، اثر مبنایی بر این ملت نگذاشته. اینکه تحلیل برنامه مدنی و سیاسی امام خمینی برای کشوری اسلامی چیست و اینکه مهمترین چالش خارجی و داخلی کشور چگونه تبیین می شود و... و.
نمیدانم مردم در آن وضعیت شلوغی و گاهی صدای شعار و خستگی چقدر میتوانستند حرفهای آقا را با دقت گوش دهند ولی وقتی ایشان والسلام پایان را گفتند، جوابشان را هماهنگ و یک دست دادند که : ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند.
مهدی قزلی's Blog
- مهدی قزلی's profile
- 10 followers

