اشعاروحشی بافقی(غزلیات)

کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را
نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را
توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم
که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را
من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک می بینم
که با یعقوب هم خصمی بود جان زلیخا را
به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی
که استغنا زنی ، گر بینی اندر دام ، عنقا را
اگر دانی چو مرغان در هوای دامگه داری
ز دام خود به صحرا افکنی، اول دل ما را
نصیحت اینهمه در پرده ، با آن طور خودرایی
مگر نمی داند، زبان رمز و ایما را
 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on May 20, 2015 04:08
No comments have been added yet.


الهه فاخته's Blog

الهه فاخته
الهه فاخته isn't a Goodreads Author (yet), but they do have a blog, so here are some recent posts imported from their feed.
Follow الهه فاخته's blog with rss.