(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)
Sadegh Hedayat

“برای من او در عين حال يک زن بود و يک چيز ماوراء بشری با خودش داشت. صورتش يک فراموشی گيج کننده
ی همه ی صورتهای آدمهای ديگر را برايم می آورد به طوری که از تماشای او لرزه به اندامم افتاد و
زانوهایم سست شد در اين لحظه تمام سرگذشت دردناک زندگی خودم را پشت چشمهای درشت، چشمهای بی
اندازه درشت او ديدم، چشمهای تر و براق، مثل گوی الماس سياهی که در اشک انداخته باشند در چشمهايش
در چشمهای سياهش شب ابدی و تاريكی متراکمی را که جستجو ميكردم، پيدا کردم و در سياهی مهيب
افسونگر آن غوطه ور شدم، مثل اين بود که قوه ای را از درون وجودم بيرون ميكشند، زمين زير پايم ميلرزيد
و اگر زمين خورده بودم يک کيف ناگفتنی کرده بودم”

صادق هدایت, The Blind Owl
Read more quotes from Sadegh Hedayat


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!


This Quote Is From

The Blind Owl The Blind Owl by Sadegh Hedayat
34,368 ratings, average rating, 3,840 reviews

Browse By Tag