“برای من او در عين حال يک زن بود و يک چيز ماوراء بشری با خودش داشت. صورتش يک فراموشی گيج کننده
ی همه ی صورتهای آدمهای ديگر را برايم می آورد به طوری که از تماشای او لرزه به اندامم افتاد و
زانوهایم سست شد در اين لحظه تمام سرگذشت دردناک زندگی خودم را پشت چشمهای درشت، چشمهای بی
اندازه درشت او ديدم، چشمهای تر و براق، مثل گوی الماس سياهی که در اشک انداخته باشند در چشمهايش
در چشمهای سياهش شب ابدی و تاريكی متراکمی را که جستجو ميكردم، پيدا کردم و در سياهی مهيب
افسونگر آن غوطه ور شدم، مثل اين بود که قوه ای را از درون وجودم بيرون ميكشند، زمين زير پايم ميلرزيد
و اگر زمين خورده بودم يک کيف ناگفتنی کرده بودم”
―
The Blind Owl
Share this quote:
Friends Who Liked This Quote
To see what your friends thought of this quote, please sign up!
4 likes
All Members Who Liked This Quote
This Quote Is From
Browse By Tag
- love (101782)
- life (79787)
- inspirational (76198)
- humor (44483)
- philosophy (31149)
- inspirational-quotes (29018)
- god (26978)
- truth (24819)
- wisdom (24766)
- romance (24454)
- poetry (23414)
- life-lessons (22739)
- quotes (21216)
- death (20616)
- happiness (19110)
- hope (18642)
- faith (18509)
- travel (18490)
- inspiration (17463)
- spirituality (15799)
- relationships (15735)
- life-quotes (15658)
- motivational (15445)
- religion (15434)
- love-quotes (15430)
- writing (14978)
- success (14221)
- motivation (13343)
- time (12905)
- motivational-quotes (12657)





