فرید دانش فر > فرید's Quotes

Showing 1-8 of 8
sort by

  • #1
    فریبا وفی
    “دو هفته پیش بچه‌های مدرسه داشتند شعری رو با آواز می‌خوندند. برای جشن آخر سال تمرین می‌کردند. شاعر با آواز می‌پرسید کی می‌تونه قایق بادی رو برونه بی‌باد، کی می‌تونه قایق پارویی رو جلو ببره بی پارو. خود شاعر جواب می‌داد من نمی‌تونم، نه من و نه کس دیگه‌ای که از دوست جدا بشه. یک‌دفعه وسط شعر اشکم سرازیر شد. بچه‌ها وقتی دیدن گریه می‌کنم دیگه نخوندند. ساکت نگام کردند.”
    فریبا وفی, بی‌باد، بی‌پارو

  • #2
    فریبا وفی
    “جدی پرسید «می‌دونی چه‌قدر مادرا توی این سن به آغوش احتیاج دارند؟»
    یک ساعت تمام حرف زد تا روشنم کرد.
    «اگه آدم‌های پیر نوازش بشن کمتر از مرگ می‌ترسند.»”
    فریبا وفی, بی‌باد، بی‌پارو

  • #3
    Frank Zappa
    “So many books, so little time.”
    Frank Zappa

  • #4
    Sadegh Hedayat
    “در همین جهان است که دست کم می توانی امیدوار باشی که روزی کلک خودت را بکنی، امیدی که در آن جهان نمی تواند وجود داشته باشد.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #5
    احمد شاملو
    “بیتوته‌ی کوتاهی‌ست جهان
    در فاصله‌ی گناه و دوزخ
    خورشید
    همچون دشنامی برمی‌آید

    و روز
    شرمساری جبران‌ناپذیری‌ست.



    آه
    پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
    چیزی بگوی



    درخت،
    جهلِ معصیت‌بارِ نیاکان است
    و نسیم
    وسوسه‌یی‌ست نابکار.
    مهتاب پاییزی
    کفری‌ست که جهان را می‌آلاید.



    چیزی بگوی
    پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
    چیزی بگوی



    هر دریچه‌ی نغز
    بر چشم‌اندازِ عقوبتی می‌گشاید.
    عشق
    رطوبتِ چندش‌انگیزِ پلشتی‌ست
    و آسمان
    سرپناهی
    تا به خاک بنشینی و
    بر سرنوشتِ خویش
    گریه ساز کنی.



    آه
    پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی،
    هر چه باشد



    چشمه‌ها
    از تابوت می‌جوشند
    و سوگوارانِ ژولیده آبروی جهان‌اند.
    عصمت به آینه مفروش
    که فاجران نیازمندتران‌اند.



    خامُش منشین
    خدا را
    پیش از آن که در اشک غرقه شوم
    از عشق
    چیزی بگوی!



    به تاریخ ۲۳ امردادِ ۱۳۵۹”
    احمد شاملو

  • #6
    Mark Twain
    “Good friends, good books, and a sleepy conscience: this is the ideal life.”
    Mark Twain

  • #7
    Bernard M. Baruch
    “Be who you are and say what you feel, because those who mind don't matter, and those who matter don't mind.”
    Bernard M. Baruch

  • #8
    “خاما: «شاعر نشدی خوبه خلیل!»
    خلیل: «تا تو کنارم هستی، شاعرم.»
    خاما: «اتفاقا باید بروم تا تو شاعر بشوی.»
    خلیل: «شعر بدون تو چه فایده داره؟»
    خاما: «شعر ماندگاره، من چی؟»
    خلیل: «شعر تو را ماندگار می‌کند.»”
    یوسف علیخانی, خاما



Rss