Pardis Nikmanesh

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about Pardis.

https://www.goodreads.com/parthis

Tales of the Unex...
Rate this book
Clear rating

progress: 
 
  (page 200 of 288)
Apr 28, 2025 02:08AM

 
اگر شبی از شب‌های...
Rate this book
Clear rating

progress: 
 
  (page 10 of 315)
Jun 28, 2023 07:06AM

 
See all 11 books that Pardis is reading…
Loading...
William Shakespeare
“O, who can hold a fire in his hand
By thinking on the frosty Caucasus?
Or cloy the hungry edge of appetite
By bare imagination of a feast?
Or wallow naked in December snow
By thinking on fantastic summer's heat?
O, no! the apprehension of the good
Gives but the greater feeling to the worse:
Fell sorrow's tooth doth never rankle more
Than when he bites, but lanceth not the sore.”
William Shakespeare, Richard II

الیاس علوی
“برايم بخوان محمّد

مي‌خواهم برگردم

از درّه سرازير شوم

روبه‌رويم مزرعه گندم باشد

درختان زردآلو

و گل‌هاي خشخاش

پيرمرد قرآن بخواند

پيرزن چراغ را از ايوان به اتاق بياورد

و ما خيره به شعله‌ آرام بخنديم ...



- بس كن

اين قصه كسي را به خواب هم نمي‌برد

بايد جايي تفنگي سرفه كند

پايي پژمرده شود

مزرعه‌‌اي بسوزد

و ما شبانه بگريزيم

از "برغص" تا " قندهار"

از" كراچي" تا "مشهد".



برايم بخوان محمّد

تا از ياد نبرم

محله فقيرمان را

كه من از بردن نامش شرم داشتم

"ده‌متري ساختمان "

ده متري افغاني‌ها

كولي‌ها

بلوچ‌ها

قرض

غم

نامه‌ي تردّد

اردوگاه

همه‌ي آنها در محله ما مي‌لوليدند.



"هي افغاني

حواست كجاست؟"

اين را كودكي گفت

كه تازه زبان باز كرده بود

چشمان معصوم عجيبي داشت

و من ترسيدم

از "گلشهر" تا "ورامين" ترسيدم

و كودكان به لهجه‌ام مي‌خنديدند.



به آينه نگاه كردم

به چشمان بادامي‌ام

كه مرا از صف ِنان بيرون مي‌كرد

و فاصله‌ام ميان خانه تا مرز بود

چون يهودي‌اي كه نامش

فاصله‌ء ميان اردوگاه تا مرگ بود.



"بهار و يار و قلب بي‌قرارم "

آري بلند بخوان

تا محبوبم از پشت سيم‌ها و ستون‌ها بشنود

ما در همان كوچه‌هاي تنگ عاشق شديم

آرام قدم زديم

آرام خنديديم

و

آرام گم شديم.



محمّد

گاهي فكر مي‌كنم اين خيابان‌ها را نمي‌شناسم

اين كوچه‌ها را براي اولين بار ديده‌ام

و درختان مرا به يكديگر نشان مي‌دهند

شب‌ها

پيش از خواب

پرنده ناشناسي به كلكينم مي‌كوبد

به تكرار صدايش گوش دادم

به آوازي محزون مي‌گويد:

"بيگانه ... بيگانه".



مي‌خواهم خودم را پيدا كنم

تو را پيدا كنم از ميان گور دسته‌جمعي

محبوبم را از لاي ديوارهاي آوارگي

زني از ايوان صدايم بزند

و من با تمام پاهايم بدوم”
الياس علوي / Elias Alavi

year in books
Mohamma...
47 books | 5 friends

Parnian...
253 books | 17 friends

Paniz
113 books | 6 friends

Samar
198 books | 6 friends

Kimia
85 books | 5 friends





Polls voted on by Pardis

Lists liked by Pardis