Parnian

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about Parnian.


بیگانه
Parnian is currently reading
bookshelves: currently-reading
Rate this book
Clear rating

 
عروس فریبکار
Parnian is currently reading
by Margaret Atwood (Goodreads Author)
bookshelves: currently-reading
Rate this book
Clear rating

 
گفت‌وگو در تهران
Parnian is currently reading
by سید مهدی موسوی (Goodreads Author)
bookshelves: currently-reading
Rate this book
Clear rating

 
Loading...
سید مهدی موسوی
“به انتـظار نشـستن، در انتـظار نشـستن
کـنـار یـار نـبـودن، بـدون یـار نشـستن
وهیچ چیزمهم نیست، که هیچ چیزمهم نیست
و سـوگـوار پـریدن کـه سـوگـوار نشستن
بهـار را سـپـریـدن! بـه انتظار زمستان
تمام طـول زمسـتـان کـه تـا بهـار نشستن
دو«میم» در وسط قلب، دوکنده کاری چاقو
میان قـلب درخـتـان بـه یـادگـار نشـستن
دو نقش، قالی بی رنگ، برای بافـتن مرگ
از ابـتـدای تـولّـد کـنار دار نشـستـن
هراس تا ابد ازموج،همیشه ترس که ازاوج
فـقـط کناره گـرفـتـن، فـقط کنار نشـستن
شبیه یک گل عاشق، شبیه پـرده دریدن
اگـر چه بلبل بـودن، کـنار خـار نشستن
همینکه خوب بـدانی که هیچ وقـت نیایـد
هـمینکه تـا ابـدالـدّهـر سـر قـرار نشـستن
و کـرمهای قدیمی ... و دست هرزه موعود
چرا رسیدن و دیدن؟! چرا به بارنشستن؟!
هـمیشه فرق نمودن، هـمیشه زنـده نبـودن
کـنار «ایـست» دویـدن، دم فـرار نشـستن
تو مرده ای یا زنده، تو زنده ای یا مـرده
بـرای فـاتحـه خـویـش سـر مـزار نشـستن
که هیـچ کار نکردن، که هیچ کار نکردن
که هیچ کار نکردن، به اختصار: نشستن
که هیچ چـیز نبودی، که هیچ چـیز نـداری
درون خویش شکستن... و زار زار نشستن
زنی که می رسد از راه...و روی ریل قدیمی
و روی ریـل قـدیمی کـه تـا قطار نشستن”
سید مهدی موسوی

سید مهدی موسوی
“می ترسم از دیوها و هیولاها
می ترسم از یک عالمه تردید
این داستان بدجور مشکوک است
باید که از این راه برگردید

از جنگل ارواح می ترسم
از سایه های ساکت و موذی
از باد که در شاخه می پیچد
آهسته با آهنگ پیروزی

با درد تکه تکه خواهد شد
هرکس که قلبی مطمئن دارد
مادربزرگم وقت مرگش گفت
که واقعا این خانه جن دارد

هرجا چراغ روشنی دیدی
در دورهای خالی از اوهام
یا چشم های خیره ی گرگی ست
یا برق دندان های خون آشام

کولاک سنگینی است چون شیطان
در آسمان برف می روبد
انگار خون تازه می خواهد
دیوی که هرشب مشت می کوبد

کوه بلند شهر را یک روح
از استخوان سگ تراشیده
داغ است مثل خنده ی شیطان
خونی که روی شیشه پاشیده

آینده ی این شهر تاریک است
آینده ی این شهر غمگین است
جن ها کت و شلوار می پوشند
این قصه ی شهری نمادین است

در انتظار مرگ، خاموشیم
جز خون و گریه ارتباطی نیست
مادربزرگم قبل مردن گفت
که تا ابد راه نجاتی نیست”
سید مهدی موسوی, انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بی‌رویه تعداد گوسفندان

سید مهدی موسوی
“اجازه هست کـه اسم تـرا صدا بـزنم
به عشق قبلی یک مرد پشت پا بـزنم
اجازه هست که عاشق شوم، که روحم را
میـان دست عـرق کـرده تـو تـا بـزنم
دوباره بچـه شـوم بی بهانه گـریه کنم
دوباره سنگ بـه جمع پـرنده ها بـزنم
دوبـاره کنج اتـاقـم نشـسته شعـر شـوم
و یا نه! یک تـلفن به خود شما بـزنم
نشسته ای و لباس عروسیت خیس است
هنـوز منتـظری تا کـه زنگ را بـزنم
برای تـو کـه در آغاز زنـدگی هستی
چگونـه حـرف ز پایـان ماجـرا بـزنم؟!
دوبـاره آمده ای تـا کـه عاشقـت باشـم
و مـن اجازه نـدارم عـزیز جا بـزنم!”
سید مهدی موسوی, فرشته‌ها خودکشی کردند

year in books

Parnian hasn't connected with their friends on Goodreads, yet.





Polls voted on by Parnian

Lists liked by Parnian