“قلب تو هوا را گرم كرد
در هواي گرم
عشق ما تعارف پنير بود و
قناعت به نگاه در چاه آب
مردم كه در گرما
از باران آمدند
گفتي از اتاق بروند
چراغ بگذارند
من تو را دوست دارم
اي تو
اي تو عادل
تو عادلانه غزل را
در خواب
در ظرفهاي شكسته
تنها نميگذاري
در اطراف انفجار
يك شاخهي له شدهي انگور است
قضاوت فقط از توست
شاخهي ابريشم را از چهرهات بر ميدارم
گفتم از توست
گفتي: نه، باد آورده است
هنگام كه در طنز خاكستري زمستان
زمين را تازيانه ميزدي
خون شقايق از پوستم بر زمين ريخت”
― همهی آن سالها
در هواي گرم
عشق ما تعارف پنير بود و
قناعت به نگاه در چاه آب
مردم كه در گرما
از باران آمدند
گفتي از اتاق بروند
چراغ بگذارند
من تو را دوست دارم
اي تو
اي تو عادل
تو عادلانه غزل را
در خواب
در ظرفهاي شكسته
تنها نميگذاري
در اطراف انفجار
يك شاخهي له شدهي انگور است
قضاوت فقط از توست
شاخهي ابريشم را از چهرهات بر ميدارم
گفتم از توست
گفتي: نه، باد آورده است
هنگام كه در طنز خاكستري زمستان
زمين را تازيانه ميزدي
خون شقايق از پوستم بر زمين ريخت”
― همهی آن سالها
“تمام روز
مرا لمس کن
پشت پنجره ی پیشانی ات
نفس می کشم
و تو خنک می شوی
در رقص کاج
ورق ها دسته
این من ام
آس خاج
و تو
طعم ترش این گوجه های سبز
می مکم تو را
من بزاق می شوم
در تو فرو می روم
و جنین من
در چشم های تو
لگد می زند
به هر چه
غریبی و تنهایی ست”
―
مرا لمس کن
پشت پنجره ی پیشانی ات
نفس می کشم
و تو خنک می شوی
در رقص کاج
ورق ها دسته
این من ام
آس خاج
و تو
طعم ترش این گوجه های سبز
می مکم تو را
من بزاق می شوم
در تو فرو می روم
و جنین من
در چشم های تو
لگد می زند
به هر چه
غریبی و تنهایی ست”
―
“نمیتوان به لبخندی قانع بود
نمیشود موهایت را دید
و به باد حسودی نکرد
گونههایت را دید
و به گناه نیاندیشید
و نمیشود به تو رسید
که پاهایت نوجوانند
و دیوارهایت بلند...
«من گرگ خیالبافی هستم»”
―
نمیشود موهایت را دید
و به باد حسودی نکرد
گونههایت را دید
و به گناه نیاندیشید
و نمیشود به تو رسید
که پاهایت نوجوانند
و دیوارهایت بلند...
«من گرگ خیالبافی هستم»”
―
“آن كس ميتواند از عشق سخن بگويد
كه قوس و قزح را
يكبار هم شده
معني كرده باشد
اكنون كسي را
در روشنايي پس از باران
از دار فرود ميآرند
هزار پله به دريا ماندهست
كه من از عمر خود چنين ميگويم
فقط ميخواستيم ميان گندمزارها بدويم
حرف بزنيم و عاشق باشيم
اما گمشدن دلهامان را حدس زدند و اكنون
در انتهاي كوچهي انبوه از لاله عباسي
كسي را از دار فرود ميآرند
نه باغی معلق، نه بویی از پونه، و نه نقشی بر گلیم
شهر در مذهب خود فرومیرود
و ستون مساجد
در گرد و خاک و مه صبحگاهی میلرزد
او خفته است و در ستون فقراتش
خط سرخی به سوی افق سر باز میکند
گل لاله سرد میشود و یخ میزند
دخیل ها فرومیریزند
و لاله ی خسته
عبور سیاره ها را در ریشه های خود تکرار میکند”
―
كه قوس و قزح را
يكبار هم شده
معني كرده باشد
اكنون كسي را
در روشنايي پس از باران
از دار فرود ميآرند
هزار پله به دريا ماندهست
كه من از عمر خود چنين ميگويم
فقط ميخواستيم ميان گندمزارها بدويم
حرف بزنيم و عاشق باشيم
اما گمشدن دلهامان را حدس زدند و اكنون
در انتهاي كوچهي انبوه از لاله عباسي
كسي را از دار فرود ميآرند
نه باغی معلق، نه بویی از پونه، و نه نقشی بر گلیم
شهر در مذهب خود فرومیرود
و ستون مساجد
در گرد و خاک و مه صبحگاهی میلرزد
او خفته است و در ستون فقراتش
خط سرخی به سوی افق سر باز میکند
گل لاله سرد میشود و یخ میزند
دخیل ها فرومیریزند
و لاله ی خسته
عبور سیاره ها را در ریشه های خود تکرار میکند”
―
World Peace
— 485 members
— last activity Sep 10, 2017 04:29AM
May Peace Prevail on Earth.LOVE it or leave it but don't destroy it. ...more
نادر ابراهیمی
— 66 members
— last activity Dec 08, 2008 04:15AM
میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است آن کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد
Rumi دوستداران شمس ,مولوی
— 1445 members
— last activity Dec 06, 2023 01:50AM
Methodology to How Love & Life From RUMI as Iranian Great Poets - Mysticism LINK for ENGLISH languages: http://www.towheed.org/molavi.html Also vis ...more
Reading Sociology
— 73 members
— last activity Aug 14, 2012 11:30AM
A group for sociology students/fans
Must Be in Persian
— 34 members
— last activity Nov 17, 2009 08:57AM
There are lots of books which have not even heard by Persian speakers. There is not an all inclusive resource for Iranian translators which suggests t ...more
Fatemeh’s 2025 Year in Books
Take a look at Fatemeh’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Polls voted on by Fatemeh
Lists liked by Fatemeh



































