محمدتقی حسن زاده توکلی > Quotes > Quote > Soheila liked it

محمدتقی حسن زاده توکلی
“سر بلند کردم. ديدم، گاري زمين‌‌افتاده و تخته‌‌هايش روي سر و کله‌ي خرس فرود‌‌مي‌‌آيد. هر چه مي‌‌زدند، خون نمي‌‌آمد. انگار خونش را کشيده‌‌باشند. سرم را بالا‌‌دادم. موها‌‌ي پيشاني‌‌ام را عقب‌‌دادم.
- اين نذر درياس. كي با قربونيش قبل اين كه پيش‌كشش‌كنه، اين كارو مي‌كنه؟»

فربانی ای که دریا نپذیرفت
از مجموعه داستان پرستشگاه ایزدان مدفون”
محمد تقی حسن زاده توکلی, پرستشگاه ایزدان مدفون

No comments have been added yet.