نادر ابراهیمی > Quotes > Quote > Ieren liked it
“باران بوی دیوارهای کاهگلی را بیدار کرده است.
کنار پل ، مردی آواز می خواند
و یک مرد ، برای گریستن به خانه می رود.
زمین ، عابران پایان شب را می مکد.
گل ها کفش ها را سنگین می کند.
مادر چرا امسال بهارنارنج نخریده ایم ؟ یکی نیست که به من جواب بدهد ؟ ببین مادر هلیا چکار کرده بوی بهار نارنج توی حیاط پیچیده.”
― بار دیگر شهری که دوست میداشتم
کنار پل ، مردی آواز می خواند
و یک مرد ، برای گریستن به خانه می رود.
زمین ، عابران پایان شب را می مکد.
گل ها کفش ها را سنگین می کند.
مادر چرا امسال بهارنارنج نخریده ایم ؟ یکی نیست که به من جواب بدهد ؟ ببین مادر هلیا چکار کرده بوی بهار نارنج توی حیاط پیچیده.”
― بار دیگر شهری که دوست میداشتم
No comments have been added yet.
