Status Updates From بررسی روانشناختی خودکامگی

در وجود چنین فردی تجلی هراس به شکل نوعی پرخاشگری است و برای رهایی از چنین هراسی باید به نابودی هر آنچه هراس‌انگیز است بپردازد. نتیجه این‌که هدف ناخودآگاه چنین فردی(برای اطمینان از امکان رهایی از هراس) به دست آوردن تمامیت قدرت است.

‌
فصل 2: وجود و نمود
فصل 3: مقدمات جباریت

فصل ۱: تناقض و راه حل آن

‌
درباره‌ی نویسنده
پیشگفتار و نگاهی به گذشته
دیباچه

مقدمه مترجم هر خطش پر از نکته است. ببین متن اصلی چه جواهریه

بدین ترتیب مسیر دستیابی فرد خودکامه به قدرت تقریبا با یک سلسله اعمال فتنه انگیز و خائنانه پیموده می شود. حال اگر روزی او را بخاطر اعمالش به دادگاه ببرند، در حالی که مجبور به دفاع از خودش باشد کارهایش را از دو راه توجیه میکند:

اول آنکه همیشه از روی ناچاری و به طور تدافعی از سلاحش استفاده کرده و دوم آنکه مجبور بوده برای دفاع از آرمانهای انقلاب و حفظ نهضت و ... به آن کار دست بزند

هر چه فرد برای تغییر و تحول زندگی {و نه صرفا کسب روزی} بیشتر به کار و تلاش بپردازد، به همان میزان نیازش به معجزه کمتر می‌شود و کمتر هم به انتظار آن می‌نشیند و کمتر تحت تاثیر تبلیغات عوام‌فریبانه قرار می‌گیرد. بدین ترتیب می‌توان ملتی را در برابر فردسالاری استبدادی مسلح کرد

{در واقع سربر میگه بستر زمینه ساز استبداد، بیشتر در عقاید فردی مردم ریشه داره تا در ناآگاهی اونها و از این جهت تلاشهای آگاهی بخش رو موثر نمیدونه}

جامعه‌ای را تصور کنید که در آن زندگی اکثر مردم تحت فشار است، بگونه‌ای که مردم از این وضعیت نابسامان شدیدا خود احساس اهانت و تحقیر می‌کنند و طبقه یا جناح حاکم نیز بواسطه احساس خطری که در خصوص قدرت یا امتیازاتش می‌کند، نتواند یا اصلا نخواهد مشکلات را حل کند. در چنین شرایطی مردم که معمولا بین نوعی بی‌تفاوتی قضا و قدری و اعتراض‌های عصبی و پراکنده در نوسانند، به مرور و ناامیدانه ...

ادامه در کامنت