Status Updates From Yusuf dan Zulaikha: Sebuah ...
Yusuf dan Zulaikha: Sebuah Roman Alegoris by
Status Updates Showing 1-30 of 92
Hamed Manoochehri
is on page 28 of 169
زلیخا با هزار دوز و کلک یوسفو انداخته زندان بعد صب به صب میره چشمچرونی. شب به شب هم میشینه غصه میخوره که نکنه یوسف آقاییم ناپرهیزی کنه:
ندانم حال یوسف چیست امشب
کفیل خدمت او کیست امشب
که گسترده ته پا بسترش را
که کرده راست بر بالین سرش را
چراغ افروز بالینش که بوده ست
کف راحت به بالینش که سوده ست
که بگشاده کمربند از میانش
که بوده وقت خواب افسانه خوانش
— Jun 15, 2025 08:47AM
Add a comment
ندانم حال یوسف چیست امشب
کفیل خدمت او کیست امشب
که گسترده ته پا بسترش را
که کرده راست بر بالین سرش را
چراغ افروز بالینش که بوده ست
کف راحت به بالینش که سوده ست
که بگشاده کمربند از میانش
که بوده وقت خواب افسانه خوانش
Hamed Manoochehri
is on page 28 of 169
حتی وقتی از دیدی کنعان، پدر یوسف، هم داره توصیف میکنه همه صفات و تشبیهات زنانه و جنسی هستن. هرچند من نمیدونم عرف قرن نهم برای توصیف زیبایی مردان چی بوده و چطور.
— Jun 14, 2025 10:16PM
2 comments
Monzer ۞ مُنذِر
is on page 110 of 169
"فالمَجَرّة التي دارَت كثيراً حولَ الأرض, لَم تبصِر كائِناً أكثرَ قيمةً من الحُب!"
— May 18, 2020 10:23AM
Add a comment
Monzer ۞ مُنذِر
is on page 75 of 169
"وهَل يوجد في الحياة لحظة أجمل من أن يستمتع العاشق بلذّة ثمرة الوصالِ مع معشوقه، بعدما قاساه من آلام الفراق، فيُضيء له سِراج المودّة؟"
— May 16, 2020 01:22PM
Add a comment
Ebi
is on page 27 of 54
•فرستادن زلیخا یوسف را به جانب باغ و عرضه کردن کنیزکان بر وی
(حالا های برن تکرار سریال یوسف پیامبر ببینن! ما اینجا بدون سانسورش رو داریم 😏)
— Oct 18, 2019 08:14AM
Add a comment
(حالا های برن تکرار سریال یوسف پیامبر ببینن! ما اینجا بدون سانسورش رو داریم 😏)
Ebi
is on page 22 of 54
نه تنها عشق از دیدار خیزد
بساکاین دولت از گفتار خیزد
در آید جلوهٔ حسن از ره گوش
زجان آرام برباید زدل هوش
— Oct 14, 2019 10:02PM
Add a comment
بساکاین دولت از گفتار خیزد
در آید جلوهٔ حسن از ره گوش
زجان آرام برباید زدل هوش
Ebi
is on page 12 of 54
کمان عشق هرجا افکند تیر
سپرداری نباشد کار تدبیر
خوش است از بخردان این نکته گفتن
که مُشک و عشق را نتوان نهفتن
— Oct 06, 2019 10:46PM
Add a comment
سپرداری نباشد کار تدبیر
خوش است از بخردان این نکته گفتن
که مُشک و عشق را نتوان نهفتن
Ebi
is on page 11 of 54
بر آن شد کز غم آن سرو چالاک
گریبان همچو گل بر تن زند چاک
ولی شرم از کسان بگرفت دستش
به دامان صبوری پای بستش
دهانش با رفیقان در شکرخند
دلش چون نیشکر در صد گره بند
زبانش با حریفان در فسانه
بدل از داغ عشقش صد زبانه
چو شب شد، روی در دیوار غم کرد
بزاری پشت خود چون چنگ خم کرد
خیال یار، پیش دیده بنشاند
هم از دیده هم از لب گوهر افشاند
دلم بردی و نام خود نگفتی
نشانی از مقام خود نگفتی
— Oct 06, 2019 10:35PM
Add a comment
گریبان همچو گل بر تن زند چاک
ولی شرم از کسان بگرفت دستش
به دامان صبوری پای بستش
دهانش با رفیقان در شکرخند
دلش چون نیشکر در صد گره بند
زبانش با حریفان در فسانه
بدل از داغ عشقش صد زبانه
چو شب شد، روی در دیوار غم کرد
بزاری پشت خود چون چنگ خم کرد
خیال یار، پیش دیده بنشاند
هم از دیده هم از لب گوهر افشاند
دلم بردی و نام خود نگفتی
نشانی از مقام خود نگفتی
sarah
is on page 38 of 48
Be the balm of my wounds for a little; shed
Sweet scent on the heart where the flowers are dead.
I hunger for thee till my whole frame is weak:
O give me the food for my soul which I seek.
— Jan 29, 2018 07:38AM
Add a comment
Sweet scent on the heart where the flowers are dead.
I hunger for thee till my whole frame is weak:
O give me the food for my soul which I seek.


















