Status Updates From گفت‌وگوهایی با پروفسور ایگرگ

Ära lugesin. Väga omamoodi teos. Nii naljakas ja lõbus aga samas üli igav. Tahtsin lõppu teada aga vahepealne enamjaolt ei kottind, eriti sest seal niipalju viiteid mingi prantsuse tegelinskitele ja koguaeg kordas oma jada seal. Vähemalt ta jäi oma stiilile elulopuni truuks ja vaidles hateritele vastu seega fun ig. Sõnakasutus ka meeldis

"...see koolipingi nühkimine, see on neil amet kohe... ja mida seal koolis õpitakse? onaneerima ja teiste pealt maha kirjutama..."

توی زندان آدم فقط باید روی خودش حساب کند...

من تردید نشان نمی‌دهم!... نبوغ من این است! نبوغم را به کار می‌گیرم! بدون رودرواسی و تشریفات!... هر چی دوروبرم هست را سوار مترو می‌کنم، ببخشید!... همه‌ی مردم را برمی‌دارم!... با میل خودشان یا با زور!... با خودم می‌برم! ... متروی هیجانی، متروی من، بدون هیچ عیب و ایرادیی، بدون ازدحام و شلوغی! شما را به رویا می‌برد!... و جز در مقصد! در جای دیگری، حتی برای لحظه‌ای توقف نخواهد کرد! هیج‌کجا!... مستقیم! با هیجان!...

برای بامزه بودن به معنای واقعی، باید تا حدودی سایه‌ی مرگ را احساس کرده باشید!

دیدنی‌ها همه دیده شده!... هر گندوگهی که فکرش را بکنید به خورد مردم داده شده، به این جماعت فرو کرده‌داند... اما باز هم خواهانش هستند!... از زمانی که شروع به تبلیغ کردند!... با وقاحت!... در حد گسترده! ... ولتر این را گفت!...

من دشمن فلسفه‌ام!....
تمام آدم‌های ضعیف و ناتوان تا خرخره پر از ایده‌اند!... اما فیلسوف‌ها!... آن‌ها با ایده‌هایشان کار و کاسبی به هم می‌زنند...! با ایده‌هاشان نسل حوان را پرافاده می‌کنند! جاکش بار می‌آورند!

خیلی زودرسیدن سر قرار تاکتیک مرسوم آدم‌هایی است که بی‌اعتنمادند... آدم‌هایی که دوست دارند کمی حال و هوای محیط پیرامون دستشان بیاید.

Dood van de roman zoals we die kennen
Uitvinding van spreektaal in geschrift
Drie puntjes

حتی اگر جلد و عنوان و مشخصات کتابم ندیده باشید، با اولین جمله می‌فهمید این کتابو سلین نوشته :)