Shima > Recent Status Updates

Showing 1-30 of 137
Shima
Shima is on page 655 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
ناگهان زنان بسیاری را میدیدم که ازمرز چهل سالگی پا فراتر نهاده بودند و در خلال تنوع شانس‌ها و ارزش‌های خود همگی تجربه‌های مشابهی داشتند: همه به صورت موجودات نسبی زندگی کرده بودند. به علت آنکه می‌نوشتم، به علت این که وضعی متفاوت از موقعیت آن ها داشتم و فکر میکنم به علت این که خوب گوش میکردم، آنها خیلی چیزها به من می گفتند: اندک اندک از مشکلات،تسهیلات غلط، دام‌ها و موانعی که اکثر زن‌ها بر سر راه خود میابند آگاه شدم.‏
Oct 07, 2020 07:47AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 654 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
کمتر زنی به سن و سال خود می‌شناختم و هیچ کدام نبودند که زندگی کلاسیک همسران را داشته باشند؛ مسائل استفا، کامی، لوئیز پرون و کولت اودری و نیزمسائل خودم، به نظرم فردی می‌رسیدند نه کلی و عمومی. در بسیاری موارد پی برده بودم که پیش از جنگ بر اثر انتزاعی اندیشیدن، تقصیر داشته ام: اکنون می‌دانستم که یهودی بودن و آریایی بودن امری بی‌تفاوت نیست؛ ولی پی نبرده بودم که وضع زنانه‌ای هم وجود دارد.‏
Oct 07, 2020 07:43AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 589 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
وقتی مرلو پونتی، که او را در جریان این مذاکرات گذاشته بودیم، به ما خبر داد که یک زوج بسیار پولدار هنرپرور پیدا کرده که در آتش دیدار سارتر و پرداخت هزینه‌های نمایشنامه او می‌سوزند، به وجود معجزه اعتقاد پیدا کردیم.
Sep 18, 2020 06:30AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 583 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
پاژ می‌گفت: «خداوند برای آزادی به قدری احترام قائل است که ترجیح داده مخلوقاتش آزاد باشند تا مبرا از گناه». این اعتقاد او را به سارتر و نیز به بشر دوستی عمیق نزدیک می‌کرد.
Sep 18, 2020 06:26AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 577 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
حفظ اندکی آراستگی به قیمت قابل ملاحظه‌ای تمام می‌شد...
یک میزانپلی سر به جهنم می‌زد، به همین جهت، سربندهای عمامه‌ای شکل مد روز شد: از آن به طور همزمان به جای کلاه و آرایش مو استفاده می‌کردم؛ از آن گهگاه به علت این که راحت‌تر بود و ضمنا به من می‌آمد استفاده کرده بودم؛ بعد، به طور قطع با آن پیوند برقرار کردم.
Sep 18, 2020 06:24AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 575 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
سارتر تقریبا هرچه به دستش می‌رسید می‌خورد و بسته به موقعیت به راحتی از غذا صرف نظر می‌کرد؛ من کمتر از او اهل ریاضت بودم. اغلب اوقات گرسنه بودم و این امر ناراحتم می‌کرد؛ تا حدودی به همین دلیل بود که بدای جمع کردن مواد غذایی آن‌ همه حرارت به خرج می‌دادم.
Sep 18, 2020 06:18AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 575 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
از نگرانی‌های مربوط به مواد غذایی، اشتیاق جنون آمیزی ساختم که سه سال تمام آن را با پایداری حفظ کردم. مراقب توزیع کالاهای کوپنی می‌ماندم، هرگز نمی‌گذاشتم که حتی یکی از آن‌ها از بین برود؛ در کوچه و خیابان، در آن سوی ویترین‌های کاذب مغازه‌ها، به جست و جو می‌پرداختم تا چیزی که به طور آزاد می‌فروختند پیدا کنم: این‌گونه شکار گنج سرگرمم می‌کرد؛ اگر چغندری یا کلمی میافتم چه نعمت غیرمنتظره‌ای برایم بود!
Sep 18, 2020 06:15AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 574 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
پاریس، کوچه‌های روستایی آن، آسمان‌های بزرگ دشت‌هایش، تمام این مردمی که در کنارمان بودند، چهره‌های آن‌ها، ماجراهایشان: هنوز چه چیزهای زیادی وجود داست که انسان نگاهشان کند، درکشان کند، دوستشان داشته باشد! دیگر نه با امنیت آشنا بودم و نه با شادی بزرگ شوق‌آور؛ اما هر روز شاد بودم، و اغلب به خود می‌گفتم که در وراء و مقابل همه چیز، این شادی پایدار، هنوز قسمتی از خوشبختی‌ است.
Sep 18, 2020 06:05AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 573 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
دوسال پیش، پاریس مرکز دنیایی بی‌نهایت گشوده در قبال کنجکاوی‌ام را اشغال می‌کرد؛ فرانسه امروز، جایگاهی تحت نظر و جدا شده از بقیه زمین بود. ایتالیا، اسپانیا، که آنقدر دوستشان می‌داشتیم به منطقه‌هایی مخالف بدل شده بودند. ابرهایی به رنگ شب و آتش، آمریکا را از نظرمان پنهان می‌داشت. یگانه صدایی که از آن سوی مرز به گوش ما می‌رسید صدای بی.بی.سی بود. ور زیر حبابی از بی‌خبری خفه می‌شدیم.
Sep 18, 2020 05:53AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 571 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
وقتی صلح بازگشت، اغلب احساس می‌کردم که سخن گفتن از آن با کسی که آن را شخصا تجربه نکرده باشد چه‌قدر دشوار است.
در «ماندارن‌ها» وقتی «آن» که می‌کوشد با اسکریاسین صحبت کند به او می‌گوید:«همه چیز از آن‌چا تصور کرده‌بود بدتر یا قابل تحمل‌تر بود: بدبختی‌های واقعی برای خود من روی نداده بودند با این همه زندگی‌ام را تسخیر کرده بودند»، من احساس خودم را بیان می‌کنم.
Sep 18, 2020 05:43AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 568 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
زنی با حالتی اضطراب‌آلود از من پرسید: «این...[زخم‌ها] بر اثر تصادف است؟» مدت‌ها تاسف خوردم که چرا در جوابش نگفته‌ام: «نخیر، مادرزادی است»
Sep 18, 2020 05:36AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 566 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
سارتر وقتی برای دیدن [آندره] ژید به هتل او می‌رفت شبح او را مشاهده کرد و وقتی به او رسید ناگهان ترمز کرد و در همان حال یک پایش را روی زمین گذاشت. و ناگهان صدای پاره شدن پارچه‌ای شنیده شد. ژید با حرکتی ناشی از رضای خاطر گفت: «به به! به به!» آن دو وارد کافه‌ای شدند.
Sep 18, 2020 05:33AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 563 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
رکاب زدن در کنار سارتر، آرام، در جاده‌های سه‌ون، خودش به اندازه‌س کافی خارق‌العاده بود. از این که همه‌ چیز را از دست بدهم خیلی ترسیده بودم: حضور او، تمام سعادت‌ها! به یک معنا همه چیز را از دست داده بودم؛ و بعد همه چیز به من پس داده شده بود؛ اکنون تمام شادی‌هایم به نظرم نه چون طلب، بلکه چون نعمت غیرمنتظره‌ای جلوه می‌کرد.
Sep 18, 2020 05:29AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 556 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
یکبار لیز شکایت کرد که جیاکومتی او را به اتفاق افرادی کاملا خسته‌کننده به «لاپالت» دعوت کرده است؛ و او در تمام مدت صحبت، خمیازه کشیده است؛ بعدها نام این مزاحم‌ها را دانستیم: دورامار و پیکاسو.
Sep 18, 2020 05:21AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 552 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
من نیز مانند بسیاری از مردم پاریس به تماشای هیچ فیلم آلمانی نمی‌رفتم. ما می‌خواستیم که امید را حفظ کنیم، ولی افق تاریک بود.
Sep 18, 2020 04:55AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 523 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
امسال فکر مرگ ابدا به نظرم رقت آور نمی‌رسد؛ خیلی خوب می‌دانم که به هر طریق انسان مرده‌ای دحال تعلیق است.
Sep 18, 2020 04:53AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 518 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
در سپتامبر چیزی آغاز می‌شد، چیزی که ترسناک بود ولی به نحو پرشوری جالب نیز به نظر می‌رسید. اکنون دیگر تمام شده‌است و زمانی که در برابر رویم قرار دارد مطلقا ساکن و بی‌حرکت است و من سال‌ها در جای خود می‌پوسم.
Sep 18, 2020 04:26AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 492 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
سارتر خیلی به فکر بعد از جنگ بود؛ کاملا تصمیم گرفته بود که از زندگی سیاسی دور نماند. اخلاق جدیدش که مبتنی بر واقعیت ژرف بود و سارتر سعی بر اعمال آن داشت، ایجاب می‌کرد که انسان «موقعیت» خود را به «عهده بگیرد»؛ و یگانه شیوه این کار عبارت بود از پیشی جستن بر موقعیت با قبول الزام و تعهد در اقدام: هر رفتار دیگری عبارت از فرار، ادعایی پوچ و توخالی، و مسخره بازی‌ئی مبتنی بر سوءنیت بود.
Sep 18, 2020 04:22AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 489 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
این آخرین نشانه زندگی بود که نیزان در اختیار ما می‌نهاد:
«رفیق کوچولوی من. بابت کارتت که پس از بازگشت از پاریس دریافت داشتم تشکر می‌کنم. پاریس عجیب است و مردمی که دیدم به گونه‌ای غریب دلقک هستند...»
Sep 18, 2020 04:16AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 442 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
اگر پای جدایی در میان بود، احساس هیجان می‌کردم. در جدایی صحبت از دل کندن از دنیایی‌ست که هنوز وجود دارد و از هر سو در ما چنگ می‌زند، و گسیختگی هراسناک است. اما اکنون، دنیا به طور قطع ویران شده است، فقط جهانی بدقواره باقی می‌ماند. هر گونه اندوه، هرگونه دوپارگی، ممنوع است. اقلا امیدی لازم است.
Sep 18, 2020 04:12AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 429 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
تاریکی،روی زمین پخش می‌شد، و در استخوان‌های ما نیز.
Sep 18, 2020 04:02AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 424 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
[جنگ]:
به شدت خواهان خوشبختی بودم. ناگهان تاریخ به سویم هجوم آورد، منفجر شدم: دیدم که در چهارگوشه دنیا پراکنده شده‌ام، با تمام نسج‌های بدن به دیگران پیوند خورده‌ام. فکرها و ارزش‌ها همه در هم ریخت؛ حتی سعادت نیز اهمیت خود را از دست داد. در سپتامبر۱۹۳۹ یادداشت کردم: «برای من سعادت قبل از هر چیز، شیوه ممتازی از درک دنیا بود؛ اگر دنیا به حدی تغییر پذیرد که نتواند به این نحو درک شود خوشبختی، دیگر آن قدر ارزش نخواهد» داشت.
Sep 18, 2020 04:01AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 419 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
انسان هرگز نمی‌تواند خود را بشناسد، بلکه فقط می‌تواند خود را نقل کند.
Sep 18, 2020 03:49AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 418 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
نه سارتر و نه هیچ‌یک از دوستان مرد من، هرگز نسبت به من عقده برتری از خود آشکار نکرده‌‌اند، از این رو هرگز به نظرم نرسیده که فاقد امتیاز هستم. امروزه می‌دانم که برای توصیف خود باید در درجه اول بگویم:«من زن هستم». اما زنانگی‌ من برایم نه زحمتی فراهم آورده است و نه مفری. به هر طریق، زنانگی‌ام یکی از اصول مسلم ماجرای من است نه توجیهی.
Sep 18, 2020 03:47AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 418 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
زنانگی‌ام را انکار نمی‌کردم، آن را به عهده هم نمی‌گرفتم:اصلا به آن فکر نمی‌کردم. از طوق لعنتی که بر اغلب زن‌ها سنگینی می‌کند، از وابستگی معاف شده بودم. کسب معاش به خودی خود هدف نیست؛ اما فقط از این طریق است که انسان به استقلال و خودمختاری درونی مستحکمی دست می‌یابد. از لحاظ مالی به خود متکی بودن در حکم آن است که انسان خود را فردی کامل بیابد. بر این اساس است که توانسته‌ام انگل بودن معنوی و سهولت‌های خطرناک آن را رد کنم
Sep 18, 2020 03:41AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

Shima
Shima is on page 417 of 720 of خاطرات، جلد دوم: سن کمال
[در جنس دوم]آیا من هرگز نوشته ام که زنان مرد هستند؟آیا مدعی شده‌ام که من زن نیستم؟به عکس کوشش من صرف آن شده است که وضع زن را که وضع خود من هم هست با ویژگی‌اش تعریف کنم. زن‌ها در این‌ که دنیا را از سر تا ته مورد سوال قرار دهند و نیز در این که آن را شمشیرکش به تصرف خود درآورند تردید نشان می‌دهند..جاه‌طلبی‌های من، هر چند آمیخته به لجاجت مبهم مانده بود و جریان امور دنیا حتی اگر توجه مرا به خود جلب می‌کرد ابدا کار من نبود
Sep 18, 2020 03:36AM Add a comment
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

« previous 1 3 4 5
Follow Shima's updates via RSS