Shima’s Reviews > خاطرات، جلد دوم: سن کمال > Status Update

Shima
Shima is on page 417 of 720
[در جنس دوم]آیا من هرگز نوشته ام که زنان مرد هستند؟آیا مدعی شده‌ام که من زن نیستم؟به عکس کوشش من صرف آن شده است که وضع زن را که وضع خود من هم هست با ویژگی‌اش تعریف کنم. زن‌ها در این‌ که دنیا را از سر تا ته مورد سوال قرار دهند و نیز در این که آن را شمشیرکش به تصرف خود درآورند تردید نشان می‌دهند..جاه‌طلبی‌های من، هر چند آمیخته به لجاجت مبهم مانده بود و جریان امور دنیا حتی اگر توجه مرا به خود جلب می‌کرد ابدا کار من نبود
Sep 18, 2020 03:36AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال

1 like ·  flag

Shima’s Previous Updates

Shima
Shima is on page 655 of 720
ناگهان زنان بسیاری را میدیدم که ازمرز چهل سالگی پا فراتر نهاده بودند و در خلال تنوع شانس‌ها و ارزش‌های خود همگی تجربه‌های مشابهی داشتند: همه به صورت موجودات نسبی زندگی کرده بودند. به علت آنکه می‌نوشتم، به علت این که وضعی متفاوت از موقعیت آن ها داشتم و فکر میکنم به علت این که خوب گوش میکردم، آنها خیلی چیزها به من می گفتند: اندک اندک از مشکلات،تسهیلات غلط، دام‌ها و موانعی که اکثر زن‌ها بر سر راه خود میابند آگاه شدم.‏
Oct 07, 2020 07:47AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 654 of 720
کمتر زنی به سن و سال خود می‌شناختم و هیچ کدام نبودند که زندگی کلاسیک همسران را داشته باشند؛ مسائل استفا، کامی، لوئیز پرون و کولت اودری و نیزمسائل خودم، به نظرم فردی می‌رسیدند نه کلی و عمومی. در بسیاری موارد پی برده بودم که پیش از جنگ بر اثر انتزاعی اندیشیدن، تقصیر داشته ام: اکنون می‌دانستم که یهودی بودن و آریایی بودن امری بی‌تفاوت نیست؛ ولی پی نبرده بودم که وضع زنانه‌ای هم وجود دارد.‏
Oct 07, 2020 07:43AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 589 of 720
وقتی مرلو پونتی، که او را در جریان این مذاکرات گذاشته بودیم، به ما خبر داد که یک زوج بسیار پولدار هنرپرور پیدا کرده که در آتش دیدار سارتر و پرداخت هزینه‌های نمایشنامه او می‌سوزند، به وجود معجزه اعتقاد پیدا کردیم.
Sep 18, 2020 06:30AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 583 of 720
پاژ می‌گفت: «خداوند برای آزادی به قدری احترام قائل است که ترجیح داده مخلوقاتش آزاد باشند تا مبرا از گناه». این اعتقاد او را به سارتر و نیز به بشر دوستی عمیق نزدیک می‌کرد.
Sep 18, 2020 06:26AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 577 of 720
حفظ اندکی آراستگی به قیمت قابل ملاحظه‌ای تمام می‌شد...
یک میزانپلی سر به جهنم می‌زد، به همین جهت، سربندهای عمامه‌ای شکل مد روز شد: از آن به طور همزمان به جای کلاه و آرایش مو استفاده می‌کردم؛ از آن گهگاه به علت این که راحت‌تر بود و ضمنا به من می‌آمد استفاده کرده بودم؛ بعد، به طور قطع با آن پیوند برقرار کردم.
Sep 18, 2020 06:24AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 575 of 720
سارتر تقریبا هرچه به دستش می‌رسید می‌خورد و بسته به موقعیت به راحتی از غذا صرف نظر می‌کرد؛ من کمتر از او اهل ریاضت بودم. اغلب اوقات گرسنه بودم و این امر ناراحتم می‌کرد؛ تا حدودی به همین دلیل بود که بدای جمع کردن مواد غذایی آن‌ همه حرارت به خرج می‌دادم.
Sep 18, 2020 06:18AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 575 of 720
از نگرانی‌های مربوط به مواد غذایی، اشتیاق جنون آمیزی ساختم که سه سال تمام آن را با پایداری حفظ کردم. مراقب توزیع کالاهای کوپنی می‌ماندم، هرگز نمی‌گذاشتم که حتی یکی از آن‌ها از بین برود؛ در کوچه و خیابان، در آن سوی ویترین‌های کاذب مغازه‌ها، به جست و جو می‌پرداختم تا چیزی که به طور آزاد می‌فروختند پیدا کنم: این‌گونه شکار گنج سرگرمم می‌کرد؛ اگر چغندری یا کلمی میافتم چه نعمت غیرمنتظره‌ای برایم بود!
Sep 18, 2020 06:15AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 574 of 720
پاریس، کوچه‌های روستایی آن، آسمان‌های بزرگ دشت‌هایش، تمام این مردمی که در کنارمان بودند، چهره‌های آن‌ها، ماجراهایشان: هنوز چه چیزهای زیادی وجود داست که انسان نگاهشان کند، درکشان کند، دوستشان داشته باشد! دیگر نه با امنیت آشنا بودم و نه با شادی بزرگ شوق‌آور؛ اما هر روز شاد بودم، و اغلب به خود می‌گفتم که در وراء و مقابل همه چیز، این شادی پایدار، هنوز قسمتی از خوشبختی‌ است.
Sep 18, 2020 06:05AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 573 of 720
دوسال پیش، پاریس مرکز دنیایی بی‌نهایت گشوده در قبال کنجکاوی‌ام را اشغال می‌کرد؛ فرانسه امروز، جایگاهی تحت نظر و جدا شده از بقیه زمین بود. ایتالیا، اسپانیا، که آنقدر دوستشان می‌داشتیم به منطقه‌هایی مخالف بدل شده بودند. ابرهایی به رنگ شب و آتش، آمریکا را از نظرمان پنهان می‌داشت. یگانه صدایی که از آن سوی مرز به گوش ما می‌رسید صدای بی.بی.سی بود. ور زیر حبابی از بی‌خبری خفه می‌شدیم.
Sep 18, 2020 05:53AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


Shima
Shima is on page 571 of 720
وقتی صلح بازگشت، اغلب احساس می‌کردم که سخن گفتن از آن با کسی که آن را شخصا تجربه نکرده باشد چه‌قدر دشوار است.
در «ماندارن‌ها» وقتی «آن» که می‌کوشد با اسکریاسین صحبت کند به او می‌گوید:«همه چیز از آن‌چا تصور کرده‌بود بدتر یا قابل تحمل‌تر بود: بدبختی‌های واقعی برای خود من روی نداده بودند با این همه زندگی‌ام را تسخیر کرده بودند»، من احساس خودم را بیان می‌کنم.
Sep 18, 2020 05:43AM
خاطرات، جلد دوم: سن کمال


No comments have been added yet.