Zy’s Reviews > دوزخ > Status Update
Zy
is on page 413 of 541
نزدیک بامداد،در ان ساعت که پرستو نغمه غم انگیز خویش را شاید بیاد نخستین بدبختیهای خود ساز میکند،روح ما از هر وقت دیگر از جسم دورتر و از قید اندیشه های تن ازادتر میشود، و از بصیرتی تقریبا اسمانی برخوردار میاید…
— Nov 17, 2025 02:52AM
1 like · Like flag
Zy’s Previous Updates
Zy
is on page 422 of 541
تبار خویش را در نظر ارید: شما را برای ان نساختند که چون نابخردان عمر گذرانید. بلکه زادند تا بدنیا پاکی و دانش روید.
— 13 hours, 29 min ago
Zy
is on page 397 of 541
شگفتا!عدالت خداوندی که چنین سخت ضربت می زند،چه منتقم و قهار است!
— Nov 17, 2025 02:36AM
Zy
is on page 391 of 541
از این پس باید با تنبلی خویش بستیزی،زیرا روی پر نشستن و زیر روپوش خفتن،کسی را به نام اوری نمی تواند رسانید،و آنکس که بی افتخار زندگی کند،از خویش بهمان اندازه اثر می گذارد که دود در هوا و کف در اب.
— Nov 17, 2025 02:07AM
Zy
is on page 371 of 541
این دوزخیان ردائی بسیار سنگین بر تن دارند که تحمل وزن ان برای ایشان بزرگترین عذابها است.این ردا از بیرون پرزرق و برق ،ولی از درون سیاه و ناصاف است،زیرا ریاکاران عادت دارند که همیشه ظاهر خودرا غیر از انچه در باطن دارند جلوه دهند،…
— Nov 14, 2025 10:25AM
Zy
is on page 361 of 541
و ما همراه این ده شیطان رهسپار بودیم: چه یاران ناهنجاری ! اما بکلیسا با پارسیان باید رفت ،و بمیخانه با باده نوشان!
— Nov 14, 2025 07:40AM
Zy
is on page 257 of 541
ما همه ادمیانی بودیم که اکنون بوته های خاری شده ایم؛ و بفرض ان هم که ارواح مارانی بوده باشیم،دست تو باید بیش از این جانب انصاف را نگهدارد.
— Nov 06, 2025 10:40AM
Zy
is on page 194 of 541
تو در اینجا در انتظار من بمان و با کمک امید روح خسته ات را تاب و توان بخش،و یقین دان که در این ورطه ات تنها نخواهم گذاشت.
— Nov 02, 2025 12:21PM
Zy
is on page 188 of 541
تو کیستی که پیش از ساعت مقدر بدینجا امده ای؟
و من بدو گفتم؛(امده ام،اما نمیمانم.ولی تو خود که هستی که سرو وضعی چنین ناخوش داری؟)
جواب داد:(می بینی که روحی پریشانم).
و من بدو گفتم:(ای روح ملعون،همچنان با اشک و رنج خود دمسازبمان،زیرا…)
— Nov 02, 2025 12:17PM
و من بدو گفتم؛(امده ام،اما نمیمانم.ولی تو خود که هستی که سرو وضعی چنین ناخوش داری؟)
جواب داد:(می بینی که روحی پریشانم).
و من بدو گفتم:(ای روح ملعون،همچنان با اشک و رنج خود دمسازبمان،زیرا…)
Zy
is on page 109 of 541
از من داخل شهر الام می شوند.
از من بسوی رنج ابد میروند.
از من، پا بجرگه گمگشتگان میگذارند.
عدالت،صانع والای مرا به ساختنم برانگیخت:
پدیدارنده ام قدرت الهی بود،
و عقل کل، و عشق نخستین.
پیش از من هیچ چیز افریده نشده بود
که جاوید نباشد،…
— Oct 29, 2025 12:17AM
از من بسوی رنج ابد میروند.
از من، پا بجرگه گمگشتگان میگذارند.
عدالت،صانع والای مرا به ساختنم برانگیخت:
پدیدارنده ام قدرت الهی بود،
و عقل کل، و عشق نخستین.
پیش از من هیچ چیز افریده نشده بود
که جاوید نباشد،…

