Sahel’s Reviews > حتی وقتی میخندیم > Status Update
Sahel
is on page 7 of 92
دستم را توی دستش گرفت و به زخم سوخته آن نگاه کرد
- چی شده؟
خندیدم! خیلی بلند!
زخم مال وقتی بود که دوازده ساله بودم و شوهرم آن را بعد از سیزده سال زندگی میدید. آنقدر خندیدم که اشک از چشمانم سرازیر شد.
حالا دیگر داشتم گریه میکردم. از خوشحالی.
شوهرم مرا می دید. میخچه پایم را، و خالی که پشت گردنم بود
— Mar 25, 2018 05:35AM
- چی شده؟
خندیدم! خیلی بلند!
زخم مال وقتی بود که دوازده ساله بودم و شوهرم آن را بعد از سیزده سال زندگی میدید. آنقدر خندیدم که اشک از چشمانم سرازیر شد.
حالا دیگر داشتم گریه میکردم. از خوشحالی.
شوهرم مرا می دید. میخچه پایم را، و خالی که پشت گردنم بود
Like flag
Sahel’s Previous Updates
Sahel
is on page 33 of 92
نیستی که ببینی بعضی وقت ها صبح، شب نمی شود. مثل همین لحظه که روز گیر کرده است انگار لقمه ای که مانده باشد توی گلوی آدم و پایین نرود. همین لحظه ای که وقتی از پنجره به بیرون نگاه می کنی هزار تا دیوار میبینی با نور مات.
اگر بودی می دیدی عصر مثل زنی است که آرایش ملایم و دلپذیر را هم ندارد و رنگ پریده به ساختمان های بلند و نیمه کاره خیره مانده است.
— Mar 25, 2018 05:37AM
اگر بودی می دیدی عصر مثل زنی است که آرایش ملایم و دلپذیر را هم ندارد و رنگ پریده به ساختمان های بلند و نیمه کاره خیره مانده است.
Sahel
is on page 5 of 92
وقتی همه چیز مشترک میشود، اختصاصی بودن یک چیز لذت خاصی به آدم میدهد
— Mar 25, 2018 05:33AM
Sahel
is on page 2 of 92
- من هم خیانت کرده ام.... به او نه، به خودم...
در تمام این سالها هیچوقت طوری که دلم میخواست زندگی نکرده ام
- مگر دلت چه میخواست؟
+نمیدانم، حالا دیگر این را هم نمیدانم
— Mar 25, 2018 05:32AM
در تمام این سالها هیچوقت طوری که دلم میخواست زندگی نکرده ام
- مگر دلت چه میخواست؟
+نمیدانم، حالا دیگر این را هم نمیدانم

