فؤاد’s Reviews > ابن بطوطه > Status Update

سوزاندن مقبرهٔ سعدی به دست امیر مبارزالدین

در تقویت و تمشیت امر به معروف و نهی از منکر جدی بلیغ داشت چنانکه به واسطه‌ی بعضی از اشعار شیخ مشرف الدین سعدی خواست که صندوق متبرک او را بسوزاند. شاه شجاع که ارشد اولاد او بود دلیرانه به زانو درآمد و گفت: بر انابت شیخ شاهدم، زیرا گفته است:
سعدیا بسیار گفتن عمر ضایع کردن است
وقت عذر آوردن است استغفرالله العظیم
محمد مظفر ملزم شد و از آن عزم بگشت.

ابن بطوطه از قحطی عظیم در هندوستان حکایت می کند:
سه زن را دیدم که پوست اسبی را که ماه ها پیش مرده بود تکه تکه کرده می خوردند. پوست های حیوانات را در بازارها می پختند و می فروختند و چون گاوی را سر می بریدند مردم هجوم می آوردند و خونش را می خوردند.
یکی از طلاب خراسانی حکایت کرد که در شهر اکروهه وارد شدیم، کسی را نیافتیم. به یکی از خانه ها رفتیم تا شب را در آنجا بگذرانیم. دیدیم در یکی از اتاق ها مردی نشسته و آتشی برافروخته و پای آدمیزادی را در آتش بریان می کند و می خورد.