Ardavan Bayat’s Reviews > ‫شاهنامه، دفتر سوم > Status Update

‌
بیژن و منیژه...

‌
داستان رستم و اکوان دیو

پایان داستان کاموس کشانی...
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که گیتی به دشمن دهیم

‌
شنگُل هندی؟ منگُل مغول، حبه‌ی انگلوساکسون؟!
حالا بی‌شوخی...
شنگُل هندی، ساوه‌ی کشانی، گهار گهانی، خاقان چین... آی نفس‌کش...

برآورد و زد بر سر و مغفَرَش
ندیده‌ست گفتی تنش را سرش
...
گهار گهانی:
به دل گفت پیگار با زنده‌پیل
چه غوطه‌ست خوردن به دریای میل

تو گویی برآید، دگر گفت نی
دو گفتار خود با دگر جفت نی

گریزی به‌هنگام با سر به جای
به از رزم‌جستن به نام و به رای

‌
رستم دوست‌داشتنی... شاخ ماست! اشکبوس و کاموس و چنگش کی ان آخه؟! بگو گنده‌تون بیاد...
مرا مام من نام مرگ تو کرد
زمانه مرا پتک ترگ تو کرد!

همچنان چشم به‌راه رستم...

چو بشنید گودرز برشد خروش
زمین آمد از بانگ ایشان به جوش

همه مهتران جامه کردند چاک
به سر بر پراگند گودرز خاک

همی‌گفت کاندر جهان کس ندید
به پیران‌سر این بد که بر من رسید

چرا بایدم زنده با پیرسر
به خاک اندرافگنده چنین پسر؟
...
هم‌اکنون تن کشتگان را به خاک
بپوشید جایی که باشد مغاک

سران بریده سوی تن برید
بُنه سوی کوه هماون برید

مگه رستم بیاد و مچ این افراسیاب و تورانیان رو بخوابونه.

‌
شکست ایرانیان و مرگ بهرام گودرز
توی کل این بخش داستان فرود، غمگینانه‌ترین مرگ، مرگ بهرام بود، بدتر از مرگ فرود.
و بهترین صحته هم صحنه‌ای که گیو نظر گودرز رو درباره‌ی عقب‌نشینی برگردوند...
به وجد اومدم...

کنون رزم کاموس باید سرود...
پرسش: آیا کاموس کشانی از نیاکان آلبر کاموس؟! 😂

‌
شبیخون پیران
شکست ایران
برکناری طوس
فرماندهی فریبرز کاووس

‌
داستان عٓرٓض کردن کیخسرو
‌