پرهام نکوطلبان’s Reviews > از ترمه و تغزل > Status Update
پرهام نکوطلبان
is on page 126 of 304
ای شمایان که خروشان و کفنپوشانید
ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود
در رگِ ما که خموشانِ سیهپوشانیم
کاشکی قطرهای از خون شما جاری بود
احساس میکنم یهسری از غزلهای منزوی مشخصاً به افراد یا رخدادهای اعتراضی خاصی اشاره داره ولی منبع و مرجع این اشارات رو نمیتونم پیدا کنم. غزل زیر هم همینطوره:
هنوز داغِ تو ای لالهی جوان تازهست
سه سال رفته و این زخمِ خونچکان تازهست
— May 15, 2023 03:23PM
ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود
در رگِ ما که خموشانِ سیهپوشانیم
کاشکی قطرهای از خون شما جاری بود
احساس میکنم یهسری از غزلهای منزوی مشخصاً به افراد یا رخدادهای اعتراضی خاصی اشاره داره ولی منبع و مرجع این اشارات رو نمیتونم پیدا کنم. غزل زیر هم همینطوره:
هنوز داغِ تو ای لالهی جوان تازهست
سه سال رفته و این زخمِ خونچکان تازهست
Like flag
پرهام’s Previous Updates
پرهام نکوطلبان
is on page 243 of 304
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمیبرید از من
زمین سوختهام، ناامید و بیبرکت
که جز مراتع نفرت نمیچرید از من
خدا به نیمهای از خویش و نیمی از ابلیس
در آن سپیده چه معجونی آفرید از من
کتاب مملو از ایرادات تایپیه ://////
— Jul 04, 2023 03:48PM
که جز ملال نصیبی نمیبرید از من
زمین سوختهام، ناامید و بیبرکت
که جز مراتع نفرت نمیچرید از من
خدا به نیمهای از خویش و نیمی از ابلیس
در آن سپیده چه معجونی آفرید از من
کتاب مملو از ایرادات تایپیه ://////
پرهام نکوطلبان
is on page 223 of 304
دو غزل نابِ «زن جوان غزلی با ردیف آمد بود» و «نام من عشق است آیا میشناسیدم» رو خوندم و خرسندم...
زنی که مثل غزلهای عاشقانهی من
به حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود
مرا ز قید زمان و مکان رها میکرد
اگرچه خود به زمان و مکان مقید بود
به جلوه و جذبه در ضیافت غزلم
میان آمده و رفتگان سرآمد بود
به جملهی دلِ من مسندالیه «آن زن»
و «است» رابطه و «باشکوه» مسند بود
— Jul 01, 2023 02:50PM
زنی که مثل غزلهای عاشقانهی من
به حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود
مرا ز قید زمان و مکان رها میکرد
اگرچه خود به زمان و مکان مقید بود
به جلوه و جذبه در ضیافت غزلم
میان آمده و رفتگان سرآمد بود
به جملهی دلِ من مسندالیه «آن زن»
و «است» رابطه و «باشکوه» مسند بود
پرهام نکوطلبان
is on page 216 of 304
نشان بهنام خودْ ابلیس زد جبینِ مرا
ز کبریای خود آکند آستین مرا
نخست پنجه به خونِ خدا زد و آنگاه
به پنج کفر رقم زد اصول دین مرا
برای آنکه از ایمان به من خلل نرسد
به شک سپرد سررشتهی یقین مرا
به بوی آنکه کند غیرت بهشتش داد
غرابتی ز گُنه دوزخِ زمین مرا
عجب شعری! واقعاً باشکوهه و زاویهی نگاهش به ماجرای خلقت انسان و عصیان ابلیس دیگرگونه.
— Jun 28, 2023 03:19PM
ز کبریای خود آکند آستین مرا
نخست پنجه به خونِ خدا زد و آنگاه
به پنج کفر رقم زد اصول دین مرا
برای آنکه از ایمان به من خلل نرسد
به شک سپرد سررشتهی یقین مرا
به بوی آنکه کند غیرت بهشتش داد
غرابتی ز گُنه دوزخِ زمین مرا
عجب شعری! واقعاً باشکوهه و زاویهی نگاهش به ماجرای خلقت انسان و عصیان ابلیس دیگرگونه.
پرهام نکوطلبان
is on page 209 of 304
یه جاهایی از کتاب یه کجسلیقگیهایی میبینی که اصلاً حالتو میگیره. قشنگ انگار یهسری صفحاتو ویراستار اصلاً ندیده :////
باری، غزلی زیبا از حضرتشون:
کردهام طی صد بیابان را به شوق یک جنون
من از این دیوانهبازیها فراوان کردهام
سوزنِ عشقی که خار غم برآرد کو که من
بارها این درد را اینگونه درمان کردهام
از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کندهام
خانه را از پایبست این بار ویران کردهام
منزوی رباعیات جالبی هم داره
— Jun 17, 2023 02:18PM
باری، غزلی زیبا از حضرتشون:
کردهام طی صد بیابان را به شوق یک جنون
من از این دیوانهبازیها فراوان کردهام
سوزنِ عشقی که خار غم برآرد کو که من
بارها این درد را اینگونه درمان کردهام
از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کندهام
خانه را از پایبست این بار ویران کردهام
منزوی رباعیات جالبی هم داره
پرهام نکوطلبان
is on page 190 of 304
منزوی یکی از غزلهای حافظ رو تضمین کرده و چقدر زیبا این کار رو انجام داده =)
در ادامه، تکههایی از یکی از مثنویهای منزوی...
مژدهاش را به شعر و سرودم
پیشاز اینها به خود داده بودم
طرحی از او که در ذهن من بود
طرح کاملترین نوع زن بود
دستی از شعرْ جوهرگرفته
وز گل سرخ زیورگرفته
چشمی آنسان که گفتی به جادو
جادویی کرده با چشمِ آهو
گیسوان جنگلی رخوتآگین
طاقشان جادهی نافهی چین
بیت دوم فقط 🤌
— Jun 12, 2023 03:27PM
در ادامه، تکههایی از یکی از مثنویهای منزوی...
مژدهاش را به شعر و سرودم
پیشاز اینها به خود داده بودم
طرحی از او که در ذهن من بود
طرح کاملترین نوع زن بود
دستی از شعرْ جوهرگرفته
وز گل سرخ زیورگرفته
چشمی آنسان که گفتی به جادو
جادویی کرده با چشمِ آهو
گیسوان جنگلی رخوتآگین
طاقشان جادهی نافهی چین
بیت دوم فقط 🤌
پرهام نکوطلبان
is on page 182 of 304
چقدر این کتاب غلط تایپی داره (سانسور هم که داره)
بگذریم. غزلی از منزوی برای شما
چشمان تو که از هیجان گریه میکنند
در من هزار چشم نهان گریه میکنند
نفرین به شعرهایم اگر چشمهای تو
اینگونه از شنیدنشان گریه میکنند
بانوی من، چگونه تسلایتان دهم
چون چشمهای باورتان گریه میکنند
وقتی تو گریه میکنی ای دوست در دلم
انگار ابرهای جهان گریه میکنند
حس میکنم که گریه فقط گریهی تو نیست
همراه تو زمین و زمان گریه میکنند
— Jun 07, 2023 05:43PM
بگذریم. غزلی از منزوی برای شما
چشمان تو که از هیجان گریه میکنند
در من هزار چشم نهان گریه میکنند
نفرین به شعرهایم اگر چشمهای تو
اینگونه از شنیدنشان گریه میکنند
بانوی من، چگونه تسلایتان دهم
چون چشمهای باورتان گریه میکنند
وقتی تو گریه میکنی ای دوست در دلم
انگار ابرهای جهان گریه میکنند
حس میکنم که گریه فقط گریهی تو نیست
همراه تو زمین و زمان گریه میکنند
پرهام نکوطلبان
is on page 164 of 304
درختم گرچه گاهی چشم با افلاک دارم من
همیشه ریشه اما در نهاد خاک دارم من
بگو در سایهسارم دوست یا دشمن بیاسایند
نگویی تا که از ایثار خود امساک دارم من
چه دستی میوهام را چید و گم شد در میان مه
که یاد مبهمی زان پنجهی چالاک دارم من
نسیمی زد مرا امروز بر جان زخمه و روزی
میان کاسهی ساز کسی پژواک دارم من
و شاید کاوهای یک روز چوب بیرقم سازد
همانندی بهظاهر گرچه با ضحّاک دارم من
— Jun 03, 2023 01:13PM
همیشه ریشه اما در نهاد خاک دارم من
بگو در سایهسارم دوست یا دشمن بیاسایند
نگویی تا که از ایثار خود امساک دارم من
چه دستی میوهام را چید و گم شد در میان مه
که یاد مبهمی زان پنجهی چالاک دارم من
نسیمی زد مرا امروز بر جان زخمه و روزی
میان کاسهی ساز کسی پژواک دارم من
و شاید کاوهای یک روز چوب بیرقم سازد
همانندی بهظاهر گرچه با ضحّاک دارم من
پرهام نکوطلبان
is on page 153 of 304
آخرین غزل این بخش غزل معروف منزوی با مطلع «شاعر تو را زین خیل بیدردان کسی نشناخت» بود =)
ابتدای غزل گویا ارجاعات شاعر به خودشه (وَز دوستداران بزرگ کفر و دینت نیز/ ای خود تو هم یزدان و هم شیطان کسی نشناخت) و در ادامه، در هر بیت از یک شاعر معروف یاد میکنه:
آنجا تو را در گوشهی یمگان کسی نشناخت... (ناصرخسرو)
ای طالع و بخت تو ناهمخوان کسی نشناخت... (مسعود سعد سلمان)
و باقی ابیات به همین ترتیب...
جذابه =)
— May 24, 2023 01:46PM
ابتدای غزل گویا ارجاعات شاعر به خودشه (وَز دوستداران بزرگ کفر و دینت نیز/ ای خود تو هم یزدان و هم شیطان کسی نشناخت) و در ادامه، در هر بیت از یک شاعر معروف یاد میکنه:
آنجا تو را در گوشهی یمگان کسی نشناخت... (ناصرخسرو)
ای طالع و بخت تو ناهمخوان کسی نشناخت... (مسعود سعد سلمان)
و باقی ابیات به همین ترتیب...
جذابه =)
پرهام نکوطلبان
is on page 137 of 304
ای نازنین درختِ نخستین گناهِ من
از میوههای وسوسه بارآوری هنوز
آن سیبهای راهْ بهپرهیزبسته را
در سایهسار زلف تو میپروری هنوز
و آن سفرهی شبانهی نان و شراب را
بر میزهای خواب تو میگستری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه، ای شراب کهنه که در ساغری هنوز
غزلهای منزوی تو شعر معاصر رودست نداره به خدا 🥲❤️
— May 22, 2023 02:47PM
از میوههای وسوسه بارآوری هنوز
آن سیبهای راهْ بهپرهیزبسته را
در سایهسار زلف تو میپروری هنوز
و آن سفرهی شبانهی نان و شراب را
بر میزهای خواب تو میگستری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه، ای شراب کهنه که در ساغری هنوز
غزلهای منزوی تو شعر معاصر رودست نداره به خدا 🥲❤️
پرهام نکوطلبان
is on page 117 of 304
از غزلی از مجموعهٔ «از شوکران و شکر»:
ای عاشق خورشید که در عشق بزرگت
پیراهن خونین تو برهان مبین است
هرچند هنوز آنسوی این ظلمت ظالم
خورشید درخشندهٔ تو پردهنشین است
اما دمد آن صبح بهزودی که ببینیم
عالم همه خورشید تو را زیر نگین است
راستی، منزوی در یادداشتی بر غزلی با مطلع «زنی که صاعقهوار آنک ردای شعله به تن دارد» گفته که محمدعلی بهمنی و مشفق کاشانی وقتی به استقبال این غزلش رفتهن یادشون رفته که اسمشو بیارن!
— May 13, 2023 08:29AM
ای عاشق خورشید که در عشق بزرگت
پیراهن خونین تو برهان مبین است
هرچند هنوز آنسوی این ظلمت ظالم
خورشید درخشندهٔ تو پردهنشین است
اما دمد آن صبح بهزودی که ببینیم
عالم همه خورشید تو را زیر نگین است
راستی، منزوی در یادداشتی بر غزلی با مطلع «زنی که صاعقهوار آنک ردای شعله به تن دارد» گفته که محمدعلی بهمنی و مشفق کاشانی وقتی به استقبال این غزلش رفتهن یادشون رفته که اسمشو بیارن!



«چنانکه ماتم تو کهنگی نمیگیرد/ شرار کینهی ما نیز همچنان تازهست»
اگر یه مرگ عادی باشه، چرا شاعر باید از «لالهی جوان» استفاده کنه و «شرار کینه»ش تازه باشه؟ 🤔