Hedie’s Reviews > تماماً مخصوص > Status Update
Hedie
is on page 316 of 422
ميفهمي آقاي دكتر برنارد؟ تو حتا تخيل مرا برنميتابی، تو بهخاطر خیالپردازیام به من تهمت ميزنی كه مواد مخدر مصرف كردهام، تو فقط بلدی بگویی دو ضرب در دو ميشود چهار،
هنوز نفهميدهای كه حاصل ضرب دو با خودش هميشه عدد ثابتي نيست، گاهي گوشههای عدد دو سابيده است، گاهی انحنای آن كمي متفاوت است، گاه يك عدد هر چه قد كشيده به دو نرسيده، و گاه از آن بر گذشته...میدانی؟
— Jan 23, 2025 12:06PM
هنوز نفهميدهای كه حاصل ضرب دو با خودش هميشه عدد ثابتي نيست، گاهي گوشههای عدد دو سابيده است، گاهی انحنای آن كمي متفاوت است، گاه يك عدد هر چه قد كشيده به دو نرسيده، و گاه از آن بر گذشته...میدانی؟
Like flag
Hedie’s Previous Updates
Hedie
is on page 282 of 422
آدمهايي كه در خواب ميآيند و حرف ميزنند و هستند كجا ميروند؟ بقيه زندگيشان كجاست؟ آيا آنها زندهاند و
ما روياي آنها هستيم؟ يا ما زندهايم و در رويای آنها گاهی حضور داريم؟
— Jan 23, 2025 10:32AM
ما روياي آنها هستيم؟ يا ما زندهايم و در رويای آنها گاهی حضور داريم؟
Hedie
is on page 217 of 422
بی معرفت! چهجوری عواطف و خاطرات را قورت دادی؟ هستهی آلبالو که نبود!
— Jan 23, 2025 09:39AM
Hedie
is on page 206 of 422
همه میخواستند چیزی را از بین ببرند. انقلاب نبود انفجار بود. چیزی منفجر شد که ملت ما را تکه پاره کرد. حالا یکی دنبال دستش میگردد، یکی چشمش، یکی دنبال پاهاش، و دیگری دنبال بچهاش.
— Jan 23, 2025 09:11AM
Hedie
is on page 148 of 422
تو بگو چه جوري ازش دل بكنم ميرزا؟ آخر آدم تا مردهاش
را خودش به خاك نسپارد هرگز مرگش را باور نميكند.
— Jan 23, 2025 08:00AM
را خودش به خاك نسپارد هرگز مرگش را باور نميكند.
Hedie
is on page 113 of 422
از همان اول با حضورش هزار پرسش در ذهنم روشن كرده بود، مثل هزار شمع كه وقتي ميخواستم يكيش را فوت كنم هزارتاي ديگر روشن ميشد. چرا اينقدر قشنگي؟ آنطور كه وقتي آدم نگاهت كند قلبش هري ميريزد. تابهحال كسي اين را بهت گفته؟
— Jan 22, 2025 03:29PM
Hedie
is on page 99 of 422
ميداني مامان؟ تقدير هميشه در راه است، مثل گلولهاي كه زندگي به سوي خودش شليك ميكند؛ آدم بي آنكه بداند حائـل مـيشـود. وقتـي تقـدير بـر سينهاش نشست، آرام ميگيرد. ولي من آرام نميگرفتم.
— Jan 22, 2025 03:17PM
Hedie
is on page 97 of 422
ميتوانست باشد، و يك عكس نباشد در قابي روي طاقچه. ميتوانست سنگ قبري بينام نباشد در سينهكش لعنتآباد كه مامان براي پيدا كردنش هر هفته چقدر چشم بگرداند، چقدر قدمهاش را بشمرد، چقدر نشانه بگذارد،
و آخرش هم دلچركين به خانه برگردد كه پيداش نميكنم هيچوقت...
— Jan 22, 2025 03:13PM
و آخرش هم دلچركين به خانه برگردد كه پيداش نميكنم هيچوقت...
Hedie
is on page 26 of 422
نميدانستم اگر پري زنده است حالا كجاست. آيا او را كشته بودند و به خاك سپرده بودند كه اينقدر از بوي خاك مست ميشدم؟ دهنم بوي خاك ميداد.
تماما مخصوص
— Jan 22, 2025 01:52PM
تماما مخصوص

