پاییز فصل آخر سال است Quotes
پاییز فصل آخر سال است
by
نسیم مرعشی5,071 ratings, 3.47 average rating, 861 reviews
پاییز فصل آخر سال است Quotes
Showing 1-15 of 15
“زندگی همه جورش سخت است، هر روز سختتر از روز قبل. دارم توی ابرها زندگی میکنم. مالیخولیایی شدهام. همین کتابها مالیخولیاییام کردهاند، میدانم. همین کتابها که پر از قهرمان هستند. قهرمانهای سمی. قهرمانهایی که هی تو ذهنم بههم بافتمشان و بزرگوکوچکشان کردم و بالاوپایینشان کردم و آخرش یک قهرمان برای خودم ساختم که هیچجا پیدا نمیشود.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“زندگی آدمها همهاش دست خودشان نیست. تو فقط میتوانی سهم خودت را درست زندگی کنی. بقیهاش دست دیگران است.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“خوبی چت همین است. هر وقت بخواهی، چیزی میگویی و هر وقت نمیخواهی، نمیگویی و بی خداحافظی گم میشوی. میتوانی با بغض بخندی و هیچکس نفهمد داری گریه میکنی. میتوانی جواب حرفی را که دوست نداری ندهی، دستهایت را زیر چانه بزنی، خیره شوی به مانیتور و بگویی سرم شلوغ است. میتوانی پشت کامپیوتر بنشینی و خاموش شوی. در یک لحظه اسمت لای اسم آدمها گم شود و هیچ کس نگرانت نشود.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“نا امیدترین لبخند دنیا را میزند. او هم مثل من میداند هیچچیز هیچوقت قرار نیست درست شود”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“آه واگیر دارد، مثل خمیازه. پخش میشود توی هوا و آوار میشود روی دل آدمهایی مثل من که گیرندهی غصه دارند. غصه را از پشت گوشی تلفن گرفتهام . وقتی میگویم خداحافظ نفس محکمی، اندوهگین و مسموم، از لای دندانهایم میآید بیرون که هوای ماشین را پر از حسرت هزار چیزی میکند که باید باشند، اما نیستند.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“با چشم های پر از اشک سقف را نگاه میکند.چندبار محکم پلک میزند.عمیق نفس میکشد.فقط او بلد است اشکهایش را به چشمهایش برگرداند”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“ساعت کی دو و نیم شد؟همین الان ده بود. کذام احمقی گفته زمان خطی است؟ دروغ گفته. زمان معادله ی چند مجهولی است. اگر نامه ننوشته باشد یا کاری نکرده, دو ساعت میشود دو دقیقه. دو ثانیه اصلا. چشم بهم بزنی میگذرد.اما اگر منتظر باشی ,مثلا منتظر جواب یک کارمند احمق در سفارت , دو ماه به اندازه ی دویست سال میگذرد.هی پیرتر و پیر تر میشوی در اینه. روزها جانت را میگیرند و شب نمیشوند.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“«دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده» گم شدن. گم کردن. چرا از بچگی گم کردن را قبل از پیدا کردن یادمان دادند؟ شاید برای همین است که هر روز، تکه به تکه، چیزهایی را از زندگیمان گم میکنیم که دیگر هیچ وقت پیدا نمیشوند. گمشان میکنیم و زندگیمان هر روز خالی و خالیتر میشود تا دیگر جز یک مشت خاطرهی خاک گرفته از گم کردهها، چیزی در آن باقی نمیماند.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“اصلا تو میتوانی بفهمی تفاهم داشتن باید سر چیزهای کوچک باشد یا بزرگ؟ من هر چی فکر میکنم نمیفهمم.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“هیچ آرزوی بزرگی نمی کند. هیچ خلاقیتی برای زندگی کردن ندارد. زندگی اش صد سال دیگر هم همین است. هر روزش مثل هم است و اصلاً متوجه نیست باید چیزی را عوض کند. دوست داشتم بنشینیم با هم کتاب بخوانیم و درباره اش حرف بزنیم. فیلم ببینیم، اصلاً نصفه شب برویم یوش، خانه ی نیما را ببینیم و برگردیم. ولی ارسلان اهل این کارها نیست. همه اش دوست دارد مسخره بازی در بیاورد و برنامه های لوس دسته جمعی بریزد. برود فرحزاد. برود شمال از صبح تا شب قلیان بکشد و بخوابد. نمی دانم وقتی می خواهد فکر کند به چی فکر می کند. معمولی ست. می فهمی؟ معمولی بودن بد است.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“دم در بر میگردد و نگاهم میکند. نگاهش هزار سال طول میکشد. بعد میگوید: فقط اینکه تنهایی خیلی سخت است شبانه. سختتر از زندگی بیرویا است. آدم همیشه توی ابرها زندگی نمیکند. کمکم میآید پایین و آن وقت تنهایی از همه چیز سختتر میشود. می فهمی؟”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“نگاهم می چرخد دور سالن که مثل هر روز دارد آرامآرام پُر می شود. دوستشان دارم. خوشحالم وقتی با هم کار می کنیم و با هم می خندیم. اینجا منطقه ی امن من است. جای آرام دنیا. جایی که می توانم لابهلای آدم هایش قایم شوم و پناه بگیرم و هیچکس نتواند آزارم دهد. آدم ها را نگاه میکنم و نفس عمیق شادی میکشم که تازه از لابهلای خرده ریزههای ته قلبم پیدایش کرده ام.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“نیامد که ببیند حرفش زندگی من را خراب کرده.خودش کسی نشد, من چرا باید میشدم؟”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“چرا از بچگی گم کردن را قبل از پیدا کردن یادمان دادند؟ شاید برای همین است که هر روز، تکهبهتکه، چیزهایی را از زندگیمان گم میکنیم که دیگر هیچوقت پیدا نمی شوند. گمشان میکنیم و زندگیمان هر روز خالی و خالیتر می شود تا دیگر جز یک مشت خاطرهی خاکگرفته از گمکردهها، چیزی در آن باقی نمیماند.”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
“ان وقت مثل ممنتو چیزهایی را که میخواستم مینوشتم روی دیوار.مینوشتم هیچی.هر روز فقط همین را مینوشتم.مینوشتم من هیچوقت نمی خواسته ام هیچ چیز بزرگی بشوم”
― پاییز فصل آخر سال است
― پاییز فصل آخر سال است
