Goodreads helps you follow your favorite authors. Be the first to learn about new releases!
Start by following آزاده طاهایی.
Showing 1-2 of 2
“آدمها میآیند
زندگی میکنند
میمیرند
و میروند
اما
فاجعهی زندگی تو
آن هنگام آغاز میشود
که آدمی میميرد
اما
نمیرود
میماند
و نبودنش در بودن تو
چنان ته نشین میشود
که تو میمیری در حالی که زندهای
و او زنده میشود در حالی که مرده است
از مزار که بازگشتی
قبرستان را به خانه نیاور”
―
زندگی میکنند
میمیرند
و میروند
اما
فاجعهی زندگی تو
آن هنگام آغاز میشود
که آدمی میميرد
اما
نمیرود
میماند
و نبودنش در بودن تو
چنان ته نشین میشود
که تو میمیری در حالی که زندهای
و او زنده میشود در حالی که مرده است
از مزار که بازگشتی
قبرستان را به خانه نیاور”
―
“یک روز با زندگی قرار گذاشتم
:ساده بود
روزها
سرِ قرار با هم مینشستیم
فنجان – فنجان
چای مینوشیدیم
وُ
بشقاب – بشقاب
گپ میزدیم
روزی دیگر
خواستم
قرار را به هم بزنم
با زندگی بیقرار شوم
!نشد
!نمیشد
یک کتری
نفرت میخواهد
ُو
یک قاشق چایخوری
شهامت
که
ندارم”
― روي پل آلما چه ميكنيد خانم؟
:ساده بود
روزها
سرِ قرار با هم مینشستیم
فنجان – فنجان
چای مینوشیدیم
وُ
بشقاب – بشقاب
گپ میزدیم
روزی دیگر
خواستم
قرار را به هم بزنم
با زندگی بیقرار شوم
!نشد
!نمیشد
یک کتری
نفرت میخواهد
ُو
یک قاشق چایخوری
شهامت
که
ندارم”
― روي پل آلما چه ميكنيد خانم؟



