دعای اورفه شعری از امیر اور ترجمه: رُزا جمالی مرگ و بیشتر مرگ، خاک و بیشتر خاک ما در میدان ایستاده ایم، می خواهیم که زندگی کنیم. و شبیه سایه ساری از کوهساران تمام شهر را با این بیدار ی خواب آلوده گسترانده ایم. آیا او آن جا بود وَ یا نبود؟ غریبه ای در جسم من، می توانست و یا نمی توانست، از باد پرسیدم: " و چند سال دیگر در این خا ک مُرده راه خواهیم رفت؟" کوه ها در نیم نگا ه من به سراب می مانند. شن ها که کف پاها را لمس می کنند، خاطره ای بی آغازند و این مکان در
Published on December 26, 2020 10:17