ما بودیم و برگشتن از دنیایی بیپایان ما بودیم و سیارهای سیال و پرباران باران مداوم ذوب میشد روی پیکرها خاک زمین تخریب میشد توی بندرها گاهی جدا میشد سر و دستانمان با هم آری فنا میشد داستانهایمان با هم ما سرگذشت سنگی تاریخ دنیاییم ما آخرین جغرافیای خام تنهاییم خورشید یا ماه و زمین در آینه بودند شاید همه در شیب تند دامنه بودند شاید خدایان مردمی بدبخت بودند افسانهها تلقین پوچ از بخت بودند ما اتفاقی بازی یک ناخودآگاهیم ما ناخودآگاهِ خدایان بدآگاهیم (زهرا
Published on July 28, 2012 21:19