“زرد: خب، چکارم داشتی؟
سیاه: نمیدونی؟
زرد: نه.
سیاه: پس من عوضی گرفتهم. تو اون نیستی.
زرد: کی نیستم؟
سیاه: اون خودش میدونه چکارش دارم.
زرد: کی میدونه؟
سیاه: اونی که باید بیاد.
زرد: مگه کسی میاد؟
سیاه: آره، یکی میاد منو نجات میده،.”
―
بهرام بیضایی,
چهار صندوق