Sheida > Sheida's Quotes

Showing 1-30 of 53
« previous 1
sort by

  • #1
    Remco Campert
    “مقاومت با حرف‌های بزرگ شروع نمی‌شود
    بلکه با کارهای کوچک
    مانند خش‌خش آرام طوفان در باغچه
    یا گربه‌ای که تلوتلو می‌خورد
    مانند رودخانه‌های بزرگ
    با سرچشمه‌ی کوچک
    در دل جنگلی
    مانند حریفی بزرگ
    با همان کبریتی که
    سیگاری را هم روشن می‌کند
    مانند عشق در یک نگاه
    و به دل نشستن صدایی که تو را جذب می‌کند
    مقاومت با پرسشی از خود
    آغاز می‌شود
    و سپس همان سوال را از دیگری پرسیدن.”
    Remco Campert

  • #2
    “آدم‌ها می‌آیند
    زندگی می‌کنند
    می‌میرند
    و می‌روند
    اما
    فاجعه‌ی زندگی تو
    آن هنگام آغاز می‌شود
    که آدمی می‌ميرد
    اما
    نمی‌رود
    می‌ماند
    و نبودنش در بودن تو
    چنان ته ‌نشین می‌شود
    که تو می‌میری در حالی که زنده­‌ای
    و او زنده می‌شود در حالی که مرده است

    از مزار که بازگشتی
    قبرستان را به خانه نیاور”
    آزاده طاهايي / Azadeh Tahaei

  • #3
    Forough Farrokhzad
    “و اینک این منم!زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد!”
    فروغ فرخزاد

  • #4
    Omar Khayyám
    “Drink wine. This is life eternal. This is all that youth will give you. It is the season for wine, roses and drunken friends. Be happy for this moment. This moment is your life.”
    Omar Khayyam, رباعيات خيام

  • #5
    Simin Daneshvar
    “مک ماهون رو به زری ادامه داد: خوب که فکرش را می‌کنم می‌بینم همهٔ ما در تمام عمرمان بچه‌هایی هستیم که به اسباب‌بازی‌هایمان دل خوش کرده‌ایم . وای به روزی که دلخوشی‌هایمان را از ما می‌گیرند، یا نمی‌گذارند به دلخوشی‌هایمان برسیم. بچه‌های‌مان، مادرهای‌مان، فلسفه‌های‌مان... مذهبمان...”
    Simin Daneshvar, Suvashun

  • #6
    Frank Zappa
    “So many books, so little time.”
    Frank Zappa

  • #7
    Mae West
    “You only live once, but if you do it right, once is enough.”
    Mae West

  • #8
    علیرضا روشن
    “فصل عوض می‌شود
    جای آلو را
    خرمالو می‌گیرد
    جای دلتنگی را
    دلتنگی”
    علیرضا روشن

  • #9
    قیصر امین‌پور
    “حسرت همیشگی



    حرفهای ما هنوز ناتمام...

    تا نگاه می کنی:
    وقت رفتن است
    بازهم همان حکایت همیشگی !


    پیش از آنکه با خبر شوی

    لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود



    آی... ای دریغ و حسرت همیشگی

    ناگهان
    چقدر زود
    دیر می شود!”
    قيصر امين پور

  • #10
    علیرضا روشن
    “کسی که نشسته است همیشه خسته نیست

    شاید جایی برای رفتن نداشته باشد

    کسی که نشسته است

    شاید خسته باشد

    شاید همه جا را گشته باشد و خسته باشد

    کسی که نشسته است

    حتما گم کرده ای دارد”
    علیرضا روشن

  • #11
    علیرضا روشن
    “باید خودم را ببرم خانه
    باید ببرم صورتش را بشویم
    ببرم دراز بکشد
    دل‌داری‌اش بدهم، که فکر نکند
    بگویم که می‌گذرد، که غصه نخورد
    باید خودم را ببرم بخوابد
    «من» خسته است”
    علیرضا روشن

  • #12
    Reza Amirkhani
    “من نمی‌خواستم مثلِ بسیاری از متظاهرانْ در تنورِ داغ بچسبانم نانِ خود را. از آن طرف هم هیچ‌گاه از ترسِ تكفیر، شهادتین نمی‌گویم! تكفیر، شیرین‌تر است از تلخیِ شهادتینی كه از سرِ ترس گفته شود.‏”
    رضا امیرخانی, جانستان کابلستان

  • #13
    احمد شاملو
    “راست است که صاحبان دل های حساس نمی میرند...بی هنگام ناپدید میشوند”
    احمد شاملو / Ahmad Shamloo

  • #14
    Sohrab Sepehri
    “جای مردان سیاست بنشانید درخت / تا هوا تازه شود”
    سهراب سپهری

  • #16
    حسین پناهی
    “و رسالت من این خواهد بود
    تا دو استکان چای داغ را
    از میان دویست جنگ خونین
    به سلامت بگذرانم
    تا در شبی بارانی
    آن ها را
    با خدای خویش
    چشم در چشم هم نوش کنیم”
    حسین پناهی

  • #17
    احمد شاملو
    “حرف مزخرف خريدار ندارد، پس تو که پوزه بند به دهان من ميزنی از درستی انديشه
    من، از نفوذ انديشه من ميترسی. احمد شاملو”
    احمد شاملو

  • #18
    سیدعلی صالحی
    “دستت را به من بده
    نترس
    با هم خواهیم پرید
    حضور و حیات و حوصله ی من از تو
    درد و بلا و بی کسی های تو از من”
    سید علی صالحی

  • #19
    قیصر امین‌پور
    “این روز ها که می گذرد شادم
    این روزها که می گذرد
    شادم که می گذرد این روزها
    شادم که می گذرد...”
    قیصر امین‌پور, عشق هم شاید

  • #20
    قیصر امین‌پور
    “خدا ابتدا آب را
    سپس زندگی را از آب آفرید
    جهان نقش بر آب
    و آن آب بر باد...”
    قیصر امین‌پور, عشق هم شاید

  • #21
    قیصر امین‌پور
    “یک روز
    دیوانه می شوم
    شاید برای حادثه باید
    گاهی کمی عجیب تر از این
    باشم!”
    قیصر امین‌پور, عشق هم شاید

  • #22
    Sohrab Sepehri
    “چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
    اسب در حسرت خوابیدن گاریچی
    مرد گاریچی در حسرت مرگ”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri

  • #23
    سیدعلی صالحی
    “ای کاش
    یکی بیاید
    که وقت رفتن نرود...!”
    سید علی صالحی

  • #24
    Victor Hugo
    “آدم ها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند ،
    اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره ،
    دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره”
    ویکتور هوگو

  • #25
    Victor Hugo
    “اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
    و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
    و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
    و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی .
    آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش
    آمد،
    بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی .
    برایت همچنان آرزو دارم
    دوستانی داشته باشی،
    از جمله دوستان بد و ناپایدار،
    برخی نادوست، و برخی دوستدار
    که دستکم یکی در میانشان
    بی‌تردید مورد اعتمادت باشد.و چون زندگی بدین
    گونه است،
    برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
    نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
    تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
    که دستکم یکی از آن‌ها اعتراضش به حق باشد،
    تا که زیاده به خودت غره نشوی.و نیز آرزومندم
    مفیدِ فایده باشی
    نه خیلی غیرضروری،
    تا در لحظات سخت
    وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
    همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا
    نگه‌دارد.همچنین، برایت آرزومندم
    صبور باشی
    نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند
    چون این کارِ ساده‌ای است،
    بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران
    ناپذیر می‌کنند
    و با کاربردِ درست صبوری‌ات برای دیگران
    نمونه شوی.و امیدوام اگر جوان هستی
    خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
    و اگر رسیده‌ای، به جوان‌نمائی اصرار نورزی
    و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
    چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
    و لازم است بگذاریم در ما جریان
    یابند.امیدوارم سگی را نوازش کنی
    به پرنده‌ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره
    گوش کنی
    وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می‌ دهد.
    چرا که به این طریق
    احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.امیدوارم
    که دانه‌ای هم بر خاک
    بفشانی
    هرچند خُرد بوده باشد
    و با روئیدنش همراه شوی
    تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود
    دارد.بعلاوه، آرزومندم پول داشته
    باشی
    زیرا در عمل به آن نیازمندی
    و برای اینکه سالی یک بار
    پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: «این مالِ من
    است »
    فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ
    دیگری است!و در پایان، اگر مرد
    باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
    و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
    که اگر فردا خسته باشید، یا پس‌فردا شادمان
    باز هم از عشق حرف برانید تا از نو
    بیاغازید.اگر همه‌ی این‌ها که گفتم
    فراهم شد
    دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم

    ویکتور هوگو

    Victor Hugo

  • #26
    Sohrab Sepehri
    “چرا گرفته دلت
    مثل آنکه تنهایی
    چقدر هم تنها
    خیال می کنم
    دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
    دچار یعنی عاشق”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri, مسافر - هشت کتاب

  • #27
    قیصر امین‌پور
    “شهیدی که برخاک می‌خفت

    سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت

    به امید پیروزی واقعی

    نه در جنگ

    که بر جنگ”
    قیصر امین پور

  • #28
    شیخ بهایی
    “تاکی به تمنای وصال تو یگانه / اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه / خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟ / ای تیر غمت را دل عشاق نشانه / جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه / رفتم به در صومعه عابد و زاهد / دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد / در میکده رهبانم و در صومعه عابد / گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد / یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه / روزی که برفتند حریفان پی هر کار / زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار / من یار طلب کردم و او جلوه گه یار / حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار / او خانه همی جوید و من صاحب خانه / هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو / هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو / در میکده و دیر که جانانه تویی تو / مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو / مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه / بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید / پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید / عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید / یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید / دیوانه منم من که روم خانه به خانه / عاقل به قوانین خرد راه تو پوید / دیوانه برون از همه آیین تو جوید / تا غنچه بشکفته این باغ که بوید / هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید / بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه / بیچاره بهائی که دلش زار غم توست / هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست / امید وی از عاطفت دم به دم توست / تقصیر خیالی به امید کرم توست / یعنی که گنه را به از این نیست بهانه”
    شيخ بهايي

  • #29
    Mahatma Gandhi
    “Live as if you were to die tomorrow. Learn as if you were to live forever.”
    Mahatma Gandhi

  • #30
    Friedrich Nietzsche
    “.خسته دلان ،
    خورشید را سرزنش می كنند،
    برای آنها ارزش درخت به سایه است”
    Friedrich Nietzsche

  • #31
    علیرضا روشن
    “خلالِ آخرِ کبریت را
    باد
    بگذار سیگارم را روشن کند
    من آرزو به دلم
    تو دیگر آزارم نده....”
    علیرضا روشن, کتابِ نیست



Rss
« previous 1