Mahdi Kaffash
http://www.storyline.persianblog.ir
“_ وقتی به چیزی با تمام وجودت اعتقاد داری دیگر احتیاجی نمیبینی دلیل بتراشی. فکر میکنی یک حرکت، یک جمله – با توجه به ایمانی که پشتش هست – برای اقناع طرف کافی است. اما وقتی به حرفی اعتقاد نداشته باشی آن وقت است که صغری و کبری میچینی، دست و پا میزنی تا شواهد پیدا کنی و حتی خونسرد باشی – بیطرف بمانی – و یک دفعه آخرش میفهمی – وحشتزده میفهمی – طرف که نه، خودت خودت را قانع کردهای، حتی ایمان آوردهای. آن وقت است که باز ادامه میدهی. خوشحال میشوی از کشف تازهات، از مسیری که باز کردهای و قبلاً بسته بوده..
داستان (هر دو روی یک سکه) از مجموعهی (نمازخانهی کوچک من) – هوشنگ گلشیری”
―
داستان (هر دو روی یک سکه) از مجموعهی (نمازخانهی کوچک من) – هوشنگ گلشیری”
―
“ستوان پرسید:چرا می دویدید؟
مرتضی گفت:واسه این که صدای پاهام پشت سرم بود..خوشم می آمد.سالها بود که اونطوری جلوی خودم راه نرفته بودم.تازه مگر چند قدم دویدم.شاید از مثلا میز شما تا اون پنجره.این که اسمش دویدن نیس...هس؟”
― یوزپلنگانی که با من دویدهاند
مرتضی گفت:واسه این که صدای پاهام پشت سرم بود..خوشم می آمد.سالها بود که اونطوری جلوی خودم راه نرفته بودم.تازه مگر چند قدم دویدم.شاید از مثلا میز شما تا اون پنجره.این که اسمش دویدن نیس...هس؟”
― یوزپلنگانی که با من دویدهاند
“لم يخلق الله شخص طيب واخر شرير فلقد خلقنا جميعا من نفس المكونات لكن هناك من قرر اظهار افضل ما فيه وهناك من فعل العكس”
―
―
“نمیتوانستم روی کلماتی که از دهان اشکان خارج میشدند، تمرکز کنم. کلمات با موسیقی کلاماش، مثل مه غلیظی در نزدیک دهان میماندند. من به دهان نیمه بازش نگاه میکردم که چطور بعد از گفتن حرف [آ] در آخر بیتها، باز میماند و آرام آرام بسته میشد. لبهایش شکل کلمهها میشدند و لبخند محوی بین نفسگرفتنهایش برای خواندن سطر بعدی میماند روی چهرهاش.. میتوانستم حرکت قفسهی سینهاش را با ریتم نفسها، که موسیقی کلمات را میساختند، دنبال کنم. ولی نمیفهمیدم چه میگوید. معنای جملهها و شعرها و داستانها از لابهلای دستانم، جاری میشد. قطره قطره فرو میریخت و من درمیماندم. در لحظه اسیر شده بودم؛ در تب. در آخرین نفسهایم. در جسمی که تحلیل رفته بود.. در موسیقی بی صدای حرکات لبها و قفسهی سینهی اشکان که سنگین، بالا و پائین میرفت با حجم نفسها، با وزن کلمات، با پلکهایی که از سنگینی مفاهیم خم میشدند و میافتادند. و مژهها، که نرم، میریختند روی نگاهی که به کاغذ میماند..”
― لیتیوم کربنات
― لیتیوم کربنات
“أَعدِ الماء إلى النبع ولا تُزعج الغيم
ولا تُصلِّ، لا تُقلق الموتى
دعْهم في ترابهم يستريحون”
― من أخذ النظرة التي تركتها أمام الباب؟
ولا تُصلِّ، لا تُقلق الموتى
دعْهم في ترابهم يستريحون”
― من أخذ النظرة التي تركتها أمام الباب؟
ezdevaje movaghat
— 55 members
— last activity Jan 06, 2010 07:12AM
harkate keshvar be samte sanati shodan payamadhaie besiari ra be donbal darad ke ieki az anha balaraftane sene ezdevaj ast va az anjaei ke ma iek jame ...more
کانون نویسندگان و شاعران جوان
— 183 members
— last activity Aug 11, 2010 09:41PM
مکانی برای تبادل نظر در مورد کتاب ادبیات شعر سینما و قرارهای حضوری در فرهنگسراها موزه ها
نمایش
— 122 members
— last activity Jul 30, 2012 12:48AM
گروهی برای دوستداران نمایش و نمایشنامه و نمایشنامه نویسی
چاپ ممنوع / PROHIBITED TO PUBLISH
— 736 members
— last activity Oct 27, 2017 12:41AM
این گروه به کتاب ها و نوشته هایی اختصاص دارد که اجازه چاپ و انتشار ندارند و یا به علت محتوا فرصت انتشار نیافته اند اقتضای جان چو ای دل آگهی ست / هر که ...more
دكتر عبدالكريم سروش
— 92 members
— last activity Jan 31, 2010 01:51AM
خرد آن پايه ندارد كه برو پاى گذارى بختيارى تو و بر مركب اقبال سوارى چون توان در تو رسيدن؟ به دويدن؟ به پريدن؟ نور پايى كه چنين با دگران فاصله دا ...more
Mahdi’s 2024 Year in Books
Take a look at Mahdi’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Polls voted on by Mahdi
Lists liked by Mahdi





















































