Samaneh
https://www.goodreads.com/smme
“احترام و محبت، غیر از مرید و مرادبازی است. آنچه ما الان داریم چیز عجیبی است. همان چیزی است که قرآن با آن مبارزه کرده است. من مکرر گفتهام باید میان معلم و متعلم رابطه نقادانه برقرار باشد. معلم و متعلمی که در نظامهای پیشرفته تعلیم و تربیت زندگی میکنند، چه نوع رابطهای دارند؟ حضرت استاد در کلاس همچون بتی است که نمیشود گفت بالای چشمش ابروست. خیال نکنید این انحراف در جامعه ما فقط در رابطه مردم با عالمان دین به وجود آمده. رابطه بین محصل و معلم در دبستان و دبیرستان و دانشگاه هم چیزی از همین قبیل است. استادهای دانشگاه به طاغوتها خیلی بیشتر شبیهاند تا به معلمها. عالمان دین هم به طاغوتها خیلی نزدیکترند تا به انسانهای نمونه روشنگر سازنده. چرا؟ چون مردم ما طاغوتپرور هستند.
ما باید مردم را بیدار کنیم. مردم را از طاغوتپروری بر حذر بداریم. من گمان نمیکنم علاجی جز این داشته باشد. اگر فکر میکنید که ما بیاییم خودمان را نصیحت بکنیم بدون اینکه شما بخواهید ما را به راه راست بیاورید، این محال است. تا شما مردمی نشوید که مراقب به اصطلاح رهبران و راهنمایانتان باشید، تا شما در مورد مراقبت از گفتار و رفتار کسانی که بر کرسی هدایت و رهبری جامعه نشستهاند احساس وظیفه نکنید، تا شما با چشم باز به همه چیز ننگرید و با انصاف به هر کار چشم ندوزید و با فکر باز هر کاری و هر گفتار را ارزیابی نکنید، همین آش است و همین کاسه. تا خر هست، یک خرسوار را پایین بیاورید، دیگری سوارش میشود.”
― پیامبری از نگاهی دیگر
ما باید مردم را بیدار کنیم. مردم را از طاغوتپروری بر حذر بداریم. من گمان نمیکنم علاجی جز این داشته باشد. اگر فکر میکنید که ما بیاییم خودمان را نصیحت بکنیم بدون اینکه شما بخواهید ما را به راه راست بیاورید، این محال است. تا شما مردمی نشوید که مراقب به اصطلاح رهبران و راهنمایانتان باشید، تا شما در مورد مراقبت از گفتار و رفتار کسانی که بر کرسی هدایت و رهبری جامعه نشستهاند احساس وظیفه نکنید، تا شما با چشم باز به همه چیز ننگرید و با انصاف به هر کار چشم ندوزید و با فکر باز هر کاری و هر گفتار را ارزیابی نکنید، همین آش است و همین کاسه. تا خر هست، یک خرسوار را پایین بیاورید، دیگری سوارش میشود.”
― پیامبری از نگاهی دیگر
“به شُعَرا بگو آن قدر در ستایش بهار، آگراندیسمان نکنند شازده!... دیدهایم. گل و بلبل و شکوه و شکوفهاش سر جمع، به یک غروب خیس و خشدارِ پاییز نمیرسد. به یک پیاله باقالی گلپری که با عشقت بخوری.
به طبیبنماها بگو سِپِلِشک. عشق مرض روانی نیست که برایش دوا بپیچند. خیلی هنر دارند شربت بیماری فرهاد را شیرین کنند. نسخههای اینچنینی را نباید توی دفترچه نوشت. باید رولی منتشر کرد عوض کاغذ مَبال استفاده کنیم.
به عرفا بگو برای عاشقها دعا کنند. عشق، امتحان فوقالطاقهای است. بگو دعا کنند پلهٔ ترقی ما به اعلی علیین باشد نه تخته دایومان به اسفلالسافلین.
به سر و کلهات بگو پیدا شوند شازده! کجایی این همه مدّت؟”
― گچ پژ
به طبیبنماها بگو سِپِلِشک. عشق مرض روانی نیست که برایش دوا بپیچند. خیلی هنر دارند شربت بیماری فرهاد را شیرین کنند. نسخههای اینچنینی را نباید توی دفترچه نوشت. باید رولی منتشر کرد عوض کاغذ مَبال استفاده کنیم.
به عرفا بگو برای عاشقها دعا کنند. عشق، امتحان فوقالطاقهای است. بگو دعا کنند پلهٔ ترقی ما به اعلی علیین باشد نه تخته دایومان به اسفلالسافلین.
به سر و کلهات بگو پیدا شوند شازده! کجایی این همه مدّت؟”
― گچ پژ
“هردو بر اين باورند
كه حسي ناگهاني آنها را به هم پيوند داده.
چنين اطميناني زيباست،
اما ترديد زيبا تر است.
چون قبلا همديگر را نمي شناختند،
گمان مي بردند هرگز چيزي ميان آنها نبوده.
اما نظر خيابان ها، پله ها و راهروهايي
كه آن دو مي توانسته اند از سال ها پيش
از كنار هم گذشته باشند، در اين باره چيست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آيا به ياد نمي آورند
شايد درون دري چرخان
زماني روبروي هم؟
يك ببخشيد در ازدحام مردم؟
يك صداي اشتباه گرفته ايد در گوشي تلفن؟
- ولي پاسخشان را مي دانم.
- نه، چيزي به ياد نمي آورند.
بسيار شگفت زده مي شدند
اگر مي دانستند، كه ديگر مدت هاست
بازيچه اي در دست اتفاق بوده اند.
هنوز كاملا آماده نشده
كه براي آنها تبديل به سرنوشتي شود،
آنها را به هم نزديك مي كرد دور مي كرد،
جلو راهشان را مي گرفت
و خنده ي شيطانيش را فرو مي خورد و
كنار مي جهيد.
علائم و نشانه هايي بوده
هر چند ناخوانا.
شايد سه سال پيش
يا سه شنبه ي گذشته
برگ درختي از شانه ي يكيشان
به شانه ي ديگري پرواز كرده؟
چيزي بوده كه يكي آن را گم كرده
ديگري آن را يافته و برداشته.
از كجا معلوم توپي در بوته هاي كودكي نبوده باشد؟
دستگيره ها و زنگ درهايي بوده
كه يكيشان لمس كرده و در فاصله اي كوتاه آن ديگري.
چمدان هايي كنار هم در انبار.
شايد يك شب هر دو يك خواب را ديده باشند،
كه بلافاصله بعد از بيدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازي
فقط ادامه ايست
و كتاب حوادث
هميشه از نيمه ي آن باز مي شود.”
― People on a Bridge
كه حسي ناگهاني آنها را به هم پيوند داده.
چنين اطميناني زيباست،
اما ترديد زيبا تر است.
چون قبلا همديگر را نمي شناختند،
گمان مي بردند هرگز چيزي ميان آنها نبوده.
اما نظر خيابان ها، پله ها و راهروهايي
كه آن دو مي توانسته اند از سال ها پيش
از كنار هم گذشته باشند، در اين باره چيست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آيا به ياد نمي آورند
شايد درون دري چرخان
زماني روبروي هم؟
يك ببخشيد در ازدحام مردم؟
يك صداي اشتباه گرفته ايد در گوشي تلفن؟
- ولي پاسخشان را مي دانم.
- نه، چيزي به ياد نمي آورند.
بسيار شگفت زده مي شدند
اگر مي دانستند، كه ديگر مدت هاست
بازيچه اي در دست اتفاق بوده اند.
هنوز كاملا آماده نشده
كه براي آنها تبديل به سرنوشتي شود،
آنها را به هم نزديك مي كرد دور مي كرد،
جلو راهشان را مي گرفت
و خنده ي شيطانيش را فرو مي خورد و
كنار مي جهيد.
علائم و نشانه هايي بوده
هر چند ناخوانا.
شايد سه سال پيش
يا سه شنبه ي گذشته
برگ درختي از شانه ي يكيشان
به شانه ي ديگري پرواز كرده؟
چيزي بوده كه يكي آن را گم كرده
ديگري آن را يافته و برداشته.
از كجا معلوم توپي در بوته هاي كودكي نبوده باشد؟
دستگيره ها و زنگ درهايي بوده
كه يكيشان لمس كرده و در فاصله اي كوتاه آن ديگري.
چمدان هايي كنار هم در انبار.
شايد يك شب هر دو يك خواب را ديده باشند،
كه بلافاصله بعد از بيدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازي
فقط ادامه ايست
و كتاب حوادث
هميشه از نيمه ي آن باز مي شود.”
― People on a Bridge
“زنانت
کلاشینکف به دست می خوابند
و کودکانت با پوکه های فشنگ
سوت سوتک می سازند
تا برای دمی از یاد ببرند
پدرانشان دیگر به خانه
باز نمی گردند...
کوبانی! کوبانی بی دفاع...”
―
کلاشینکف به دست می خوابند
و کودکانت با پوکه های فشنگ
سوت سوتک می سازند
تا برای دمی از یاد ببرند
پدرانشان دیگر به خانه
باز نمی گردند...
کوبانی! کوبانی بی دفاع...”
―
(Cinema) سینما
— 693 members
— last activity Aug 23, 2025 03:54PM
علاقمندان جدی به سینما در هر نوع ژانر
محمد شمس لنگرودی
— 100 members
— last activity Mar 01, 2015 11:13AM
مجالی به پاس بودن شاعری که زندگی را رنگ می زند تا از خاکستری های روزگار نترسیم مردی با دوجین واژه های تازه
سهراب سپهری / sohrab sepehri
— 265 members
— last activity Nov 07, 2013 08:23AM
لحظه این درنگ برای شنیدن ، خواندن و نوشتن درباره یکی از شاعران تاثیر گذار معاصر و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران
Iranian on Goodreads ایرانیان در گودریدز
— 1054 members
— last activity Nov 08, 2025 10:50PM
جایی برای ایرانیان!!
Rumi دوستداران شمس ,مولوی
— 1445 members
— last activity Dec 06, 2023 01:50AM
Methodology to How Love & Life From RUMI as Iranian Great Poets - Mysticism LINK for ENGLISH languages: http://www.towheed.org/molavi.html Also vis ...more
Samaneh’s 2024 Year in Books
Take a look at Samaneh’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Polls voted on by Samaneh
Lists liked by Samaneh



















































