Samaneh
https://www.goodreads.com/smme


“به شُعَرا بگو آن قدر در ستایش بهار، آگراندیسمان نکنند شازده!... دیدهایم. گل و بلبل و شکوه و شکوفهاش سر جمع، به یک غروب خیس و خشدارِ پاییز نمیرسد. به یک پیاله باقالی گلپری که با عشقت بخوری.
به طبیبنماها بگو سِپِلِشک. عشق مرض روانی نیست که برایش دوا بپیچند. خیلی هنر دارند شربت بیماری فرهاد را شیرین کنند. نسخههای اینچنینی را نباید توی دفترچه نوشت. باید رولی منتشر کرد عوض کاغذ مَبال استفاده کنیم.
به عرفا بگو برای عاشقها دعا کنند. عشق، امتحان فوقالطاقهای است. بگو دعا کنند پلهٔ ترقی ما به اعلی علیین باشد نه تخته دایومان به اسفلالسافلین.
به سر و کلهات بگو پیدا شوند شازده! کجایی این همه مدّت؟”
― گچ پژ
به طبیبنماها بگو سِپِلِشک. عشق مرض روانی نیست که برایش دوا بپیچند. خیلی هنر دارند شربت بیماری فرهاد را شیرین کنند. نسخههای اینچنینی را نباید توی دفترچه نوشت. باید رولی منتشر کرد عوض کاغذ مَبال استفاده کنیم.
به عرفا بگو برای عاشقها دعا کنند. عشق، امتحان فوقالطاقهای است. بگو دعا کنند پلهٔ ترقی ما به اعلی علیین باشد نه تخته دایومان به اسفلالسافلین.
به سر و کلهات بگو پیدا شوند شازده! کجایی این همه مدّت؟”
― گچ پژ

“زنانت
کلاشینکف به دست می خوابند
و کودکانت با پوکه های فشنگ
سوت سوتک می سازند
تا برای دمی از یاد ببرند
پدرانشان دیگر به خانه
باز نمی گردند...
کوبانی! کوبانی بی دفاع...”
―
کلاشینکف به دست می خوابند
و کودکانت با پوکه های فشنگ
سوت سوتک می سازند
تا برای دمی از یاد ببرند
پدرانشان دیگر به خانه
باز نمی گردند...
کوبانی! کوبانی بی دفاع...”
―

“تف به هرچی هروئینی است. بچههایی که هروئین میزنند به خوشبختی همیشگی عادت میکنند. کارشان تمام است. چون خوشبختی وقتی حس میشود که کم بودنش را حس کنیم. آنهایی که از این چیزها به خودشان تزریق میکنند، حتما در جستجوی خوشبختی هستند و فقط احمقترین احمقها برای پیدا کردن آن، چنین راهی را انتخاب میکنند. من هرگز گرتی نشدم. چند بار با دوستانم ماریجوانا کشیدم. آن هم برای اینکه باهاشان همراهی کرده باشم و به هر حال، ده سالگی سنی است که آدم خیلی چیزها را از بزرگترها یاد میگیرد. اما من میل چندانی به خوشحالی نداشتم. زندگی را ترجیح میدادم.”
― زندگی در پیش رو
― زندگی در پیش رو

“Virginia was working in the garden, and her husband Leonard called out for her to come inside, that Hitler was just about to speak on the radio.
Virginia refused. “I am planting irises,” she said, “and they will be here long after Hitler is gone.”
And they are. You can go see the irises at their house, still blooming.”
―
Virginia refused. “I am planting irises,” she said, “and they will be here long after Hitler is gone.”
And they are. You can go see the irises at their house, still blooming.”
―

علاقمندان جدی به سینما در هر نوع ژانر

مجالی به پاس بودن شاعری که زندگی را رنگ می زند تا از خاکستری های روزگار نترسیم مردی با دوجین واژه های تازه

لحظه این درنگ برای شنیدن ، خواندن و نوشتن درباره یکی از شاعران تاثیر گذار معاصر و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران

جایی برای ایرانیان!!

Methodology to How Love & Life From RUMI as Iranian Great Poets - Mysticism LINK for ENGLISH languages: http://www.towheed.org/molavi.html Also vis ...more
Samaneh’s 2024 Year in Books
Take a look at Samaneh’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Polls voted on by Samaneh
Lists liked by Samaneh