Status Updates From سوتنیکوف

سرمایی شدید حاکم است.
جهان به یک رنگ فرو رفته: سپیدیِ بی‌پایانِ برف، دفن‌شده زیر تاریکی شب.

مرگ نزدیک است؛ گاهی دست دراز می‌کند تا بگیرد، و گاهی برای مدتی عقب می‌نشیند، اما هرگز از خیره نگاه کردن دست برنمی‌دارد.

تلاشی بی‌وقفه برای بقا
چالش‌های اخلاقی در مرزی‌ترین حالت ممکن

واژه‌ها مدام به چالش کشیده می‌شوند:
انسانیت، وفاداری، دوستی، همراهی، بقا،
آرمان، خانواده، دوست،
مرگ و زندگی،
خوشبختی و بدبختی.

ممنون از خانم شقایق که بستر هم‌خوانی رو فراهم می‌کنند.
این هم‌خوانی دوم من بود و البته اولین که به پایان رسید. هم‌خوانی اول دن کیشوت بود و من به خاطر تافل (لعنتی) نتونستم جلد دوم رو بخونم. امیدوارم بتونم تنهایی تمومش کنم.
-
از ابتدا تا به انتها حس کنجکاوی رو در من حفظ کرد و سوالات اخلاقی که این وسط مطرح می‌شد، ذهن آدم رو درگیر می‌کرد. نمی‌تونم به هم‌خوانی ها کمتر از✨۵ بدم چون تجربه خوندن اون کتاب رو لذت‌بخش می‌کنه.

به این شکل که دوست نداری فیلمو رو متوقف کنی و ببینی که تهش چی می‌شه :دی

همین دو فصل اول ابتدایی کتاب حسابی جذبم کرد!
چه مضامینی!
جنگ
سرما
تنهایی
گرسنگی
بیماری
بقا
فکر کنم با یک کتاب ۵ ستاره طرفم😍
آرمان

به ناچار در انتظار نشسته بود. در انتظار چه کسی، نمی‌دانست و انتظار، خود بدترین چیز بود.‎‌

از این در شگفت بود که چگونه مرگ چنین ناگهانی، و آن‌گاه که کم‌تر از هر زمان دیگری انتظارش را داشت، غافلگیرش کرده بود.